خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابراهیم حسن بیگی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ب.ظ

انقلاب و کتاب هایش: سال های بنفش

از بین معدود رمان‌هایی که با رنگ و بوی انقلاب اسلامی نوشته شده است، می‌توان به رمان «سال‌های بنفش» اثر ابراهیم حسن بیگی اشاره کرد که سال‌ها از انتشار آن می‌گذرد.

سال‌های بنفش داستان پسری روستایی است به نام علی که در حوالی بندر شاه (بندر ترکمن فعلی) زندگی می کنند. علی که کلاس پنجم دبستان تحصیل می‌کند، با روحانی جوانی به نام سید رسول که به روستای آنها، خواجه نفس تبعید شده، آشنا می‌شود. پدر علی، اوستاابوالحسن مردی متدین و از معدود خانواده‌های شیعه در روستایشان است که علی‌رغم دیگران، از ارتباط پسرش با سیدرسول جلوگیری نمی‌کند و همین ارتباط و رفت و آمد، علی را به تدریج وارد فعالیت‌های سیاسی می‌کند، تا آنجا که رسماً یکی از مبارزین علیه حکومت پهلوی شده و توسط ساواک دستگیر و به 15 سال حبس محکوم می‌شود.

داستان شروع  مهیجی دارد و همین تهییج، خواننده را تا انتهای داستان می‌کشاند. گرچه در صفحات ابتدایی، جملات کوتاه پی در پی، مکث در خوانش را زیاد می‌کند.

داستان سال‌های بنفش داستانی پرحادثه و پر شخصیت است. از حدود 30 شخصیت در این داستان نام برده می شود که البته 7 شخصیت نقش پررنگ تری دارند. اما این تعدد شخصیت مخاطب را گیج نمی کند.

شخصیت اصلی داستان از لحاظ فنی «علی» است. اما حضور پررنگ سیدرسول، گاه تداخلی در تشخیص شخصیت اصلی بوجود می‌آورد. همچنان‌که در مقطعی، شیرین محمدی پررنگ می‌شود.

داستان سال‌های بنفش جزو داستان‌های انقلاب محسوب می‌شود و از لحاظ فنی، رمان سیاسی است. یکی از بهترین راه‌های صدور انقلاب اسلامی، هنر و ادبیات است. حوزه‌ای که نویسندگان متعهد ما باید بیش از وضعیت فعلی به آن بپردازند. داستان سال‌های بنفش گرچه در سطح مطلوب داستان نگاری انقلاب نیست، اما موضوع و درونمایه آن می‌تواند برای خلق آثار بهتری مورد توجه قرار گیرد.

----------------------------

پی نوشت: نقدی که سال ها پیش بر رمان سال های بنفش نوشتم را اینجا بخوانید.

۱ نظر ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۳۰
احسان عابدی
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ق.ظ

ریشه در اعماق

داستان بلند «ریشه در اعماق» کاری است از ابراهیم حسن بیگی که اوایل دهه هفتاد چاپ و منتشر شده است.

این داستان در زمره داستان‌های دفاع مقدس جای می‌گیرد.

خلاصه داستان: ریشه در اعماق حکایت جوان بلوچی است به نام شفی محمد یا شاپوک که در بمپور سیستان و بلوچستان زندگی می کند. پدرش فیض محمد، انسان زحمت کشی است که دو فرزند دارد. شفی و دختری به نام عایشه که افلیج است و پا ندارد. مادر خانواده نیز زنی فرتوت و نحیفی است که قسمت زندگی شان را سختی و بدبیاری می‌داند.

شفی محمد یا شاپوک که سنی مذهب است در کتابخانه مسجد آل محمد کتابداری می‌کند و از طریق آشنایی با شریق و نطقی علاقمند به حضور در جبهه می‌شود. خانواده شفی به دلیل موقعیت و فرهنگ و آداب خاص منطقه، مخالف حضور وی در جبهه و حتی رفت و آمد با انقلابی‌ها هستند. به خصوص عموی او خان محمد که قاچاقچی و جزو اشرار منطقه است.

به هر صورت شفی محمد،که گفته است یاسر صدایش بزنند، بدون اجازه پدر و مادرش به جبهه می‌رود. آنجا از طریق یکی از فرماندهان با دختری به نام "بماه" که پدرش شهید شده ازدواج می‌کند و پس از ۲ ماه با وجود مخالفت‌های جدی بماه، تکلیف خود را حضور در جبهه می‌بیند و راهی جنگ می‌شود. در یکی از عملیات‌ها موجی شده و در عملیات دیگری هنگام خنثی کردن مین گوجه‌ای، مین منفجر شده و دستانش قطع می‌شود.

قبل از این جانبازی، بماه که حامله شده است، به بیماری سرطان خون مبتلا شده و پس از به دنیا آوردن پسری که نامش را خیرمحمد یا خیروک می گذارند، از دنیا می‌رود.

حال شفی مانده و دستان قطع شده و موجی که هر چند وقت یک‌بار او را از پا می اندازد و خاندانی که مدام او را به خاطر جبهه رفتن سرزنش می‌کند.

نقد و نظر

داستان ریشه در اعماق یکی از معدود داستان‌هایی است که با نگاه مقدس و مثبت به دفاع مقدس و رزمندگان آن نگریسته است. در این داستان نه رزمنده سرزنش می‌شود و نه دفاع مقدس نشان خشونت و بی‌رحمی تلقی می‌گردد.

نویسنده با انتخاب اقلیم خاصی مانند یکی از شهرهای حاشیه ای سیستان و بلوچستان که آنچنان در جریان اتفاقات و اخبار کشور نبوده و حتی نگاه درست و مثبتی هم از انقلاب اسلامی و جنگ ندارند، توانسته میل به حضور یک جوان در جنگ را از سر تکلیف و وظیفه شناسی نشان دهد. در حالی که در آن منطقه و در بین طایفه شفی محمد، حضور در جنگ یک عمل خلاف عرف و کمک به "گجرها" یا همان فارس ها است. این طایفه حتی پس از رفتن شفی محمد به جبهه او را از خون خود نمی دانند و به نوعی طردش می کنند.

اما شفی محمد به این مسائل توجهی نکرده و وظیفه اش را بر خاندان و قوم خویش ترجیح می دهد. او حتی پس از ازدواج با بماه، با وجود اینکه وابستگی شدید عاطفی بین شان ایجاد شده و بماه از او خواهش می کند از رفتن به جبهه صرف نظر کند، بر عاطفه اش فائق آمده و به جبهه می رود.

شفی محمد با قطع کامل دو دستش و موجی شدن، وضعیت بسیار بدی دارد اما معضل اصلی او مشکلات جسمانی نیست. معضل او حضور در بین خانواده و خاندانی است که این وضعیت، یعنی جانبازی را درک نکرده و نه تنها به سرزنش او مشغول اند، بلکه معلولیت و موجی بودن او را ناشی از یک پدیده خرافه محلی به نام "زار و باد" می دانند نه جانبازی در جنگ. حتی پدر شفی علی رغم فقر و تنگدستی با قرض و ربا خرج هنگفتی کرده تا شیخ جرگال، زار را از تن پسرش خارج کند که البته کاری از دست شیخ جرگال هم بر نمی آید!

حضور عایشه، خواهر معلول شفی نیز در داستان قابل تامل است. عایشه دو پا ندارد و شفی دو دست. عایشه می خواهد پایی داشته باشد تا به برادرش کمک کند و شفی دوست دارد دستی داشت تا موهای خواهرش را شانه کند و او را کمک کند. اما افسوس که پاهای خواهر را طبیعت گرفته و دست های برادر را تحمیل یک جنگ!

شخصیتی که در داستان وجود دارد و بخش زیادی از داستان از زبان شفی برایش روایت می شود، خیروک، پسر شفی و بماه است. او که وجود دارد اما حضوری در داستان ندارد، پس از تولد به عمو و زن عموی بماه که ساکن مشهد هستند، سپرده شده تا بزرگش کنند. گویی خیروک تنها امید شفی برای زنده ماندن است. او مشتاقانه در انتظار دیدن تنها پسرش است تا برایش تعریف کند آنچه که بر او گذشته است، اما این دیدار تا پایان داستان اتفاق نمی افتد و وقتی شفی به مشهد و درب خانه خیروک می رسد، پیرزن خانه می گوید که برای تشییع ۱۴ شهید به حرم رفته است و داستان تمام می شود.

روایت داستان غیرخطی است و فلش بک های زیادی دارد که از زبان شفی بازگویی می شود. این فلش بک ها در برخی جاها عالی است. اما در برخی جاها یکباره و آنی اتفاق می افتد که خواننده را گیج می کند.

ویژگی دیگر داستان حسن بیگی، نثر احساسی است که مخاطب را همراه با شفی می کند. همچنین استفاده از زمنیه عشقی شفی و بماه توانسته داستان را از یکنواختی درآورده و بر احساسی تر شدن متن بیفزاید.

گفتنی است داستان ریشه در اعماق که تاکنون بارها توسط ناشران مختلف چاپ شده است، برنده جوایز مختلفی از جمله جایزه کتاب برتر ۲۰ سال داستان نویسی در دفاع مقدس شده است.

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۰:۴۱
احسان عابدی