خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت فتح» ثبت شده است

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۱۷ ق.ظ

دلبری به سبک عمار حلب

نگاهی به کتاب «قصه دلبری»

«شهید محمدحسین محمدخانی» را بیشتر به لقبش یعنی «عمار حلب» می‌شناسند. «عمار»ش را خودش انتخاب کرده بود و حضور موثرش در نبردهای سوریه باعث شد تا بعد از شهادتش به عمار حلب ملقب شود و البته این عنوانی بود که برای کتاب زندگی و شرح‌حالش انتخاب شد. کتابی که خیلی زود و به فاصله یک سال و اندی بعد از شهادت محمدخانی به قلم محمدعلی جعفری تالیف و توسط انتشارات روایت فتح منتشر شد و انتشار چاپ پنجم آن نشان می‌دهد که به خوبی مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. در کتاب «عمار حلب» راویان متعدد و متنوعی شهید محمدخانی را روایت کردند. روایت‌هایی که در کنار هم شخصیت متکثری از شهید می‌سازند که با وجود برداشت‌های متفاوت در یک نقطه به هم می‌رسند و آن «حب‌الحسین(ع)» است و زندگی امام حسینی.

در «عمار حلب» بیشتر دوستان و اقوام از شهید محمدخانی گفته بودند و جای خالی روایت‌های طولانی‌تر و دقیق‌تر همسر شهید از او محسوس بود و البته برای آن‌ها که مشتری کتاب‌های زندگی و سیره شهدا بودند واضح بود که این یعنی خاطرات همسر شهید را گذاشته‌اند برای کتابی دیگر و حال و هوایی دیگر. کتابی که سینه‌ای مفتوح باشد تا در آن شرحه شرحه و جرعه جرعه همسرانه‌های شهید محمدخانی را روایت کند. آن اتفاق خیلی زود افتاد و حالا به فاصله کمتر از یک سال پس از انتشار عمار حلب، «قصه دلبری» منتشر شده تا بیشتر از شهید محمدخانی بگوید.

رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ درون

«قصه دلبری» را هم محمدعلی جعفری نوشته است. نویسنده جوانی که به قول خودش «هیچ‌وقت به مخیله‌اش خطور نمی‌کرده روزی برای روایت فتح، زندگی رفیق شهیدش را بنویسد.» تجربه موفق او در تالیف عمار حلب و پازل‌بندی خاطرات آن کتاب نوید این را می‌داد که در نوشتن خاطرات همسر شهید هم بتواند موفق عمل کند. اما قبل از پرداختن به محتوای کتاب نمی‌توان از طرح جلد زیبا و هنرمندانه آن چیزی نگفت. کاری غیرکلیشه‌ای که لطافتش نگاه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند و اگر کسی کتاب را هم نخوانَد، از عنوان و طرح جلد کتاب می‌تواند روح حاکم بر زندگی شهید محمدخانی و همسرش را دریابد. اما کتاب را باید بخوانید تا شرح پرماجرای زندگی محمدحسین محمدخانی و همسرش از روزهای عجیب دانشگاه تا وصلت و یکی شدن‌شان را از جلوی چشم بگذرانید و رمز و راز قصه دلبری را متوجه شوید.

جعفری ترجیح داده روایت همسر شهید را یک تکه و بدون توقف بنویسد. او از فصل‌بندی و تقطیع خودداری کرده و با یک‌دست و روان کردن متن، به مخاطب کمک می‌کند تا یک‌نفس کتاب را به انتها برساند. اگر در «عمار حلب» گه‌گاه از موضوع خارج شده بود اما در «قصه دلبری» در یک خط ممتد فقط و فقط محمدحسین را می‌خوانیم و این خواننده را پای کتاب نگه می‌دارد.

از روزهای انکار تا روزگار دلبری

«قصه دلبری» خیلی خوب شروع می‌شود. از همان ابتدا تعلیق عجیبی بر کتاب حاکم می‌شود و مخاطبی را که شاید منتظر است قصه با گل و بلبل شروع شود، حسابی غافلگیر می‌کند. اینکه دختری قبل از ازدواج نگاه منفی و حتی تنفرآمیزی به یک مرد داشته باشد و خواستگاری او از خودش را در حد یک شوخی و به عبارتی گستاخی تلقی کند، حتی اگر برآمده از تخیل و در فیلم و داستان هم باشد جاذبه دارد، چه برسد به اینکه قصه واقعی باشد و بازیگرانش هم یکی شهید باشد و دیگری همسر شهید.

محمدحسین عاشق می‌شود، عشقش را عفیفانه بروز می‌دهد، اما جواب منفی می‌شنود. از او اصرار و از معشوق انکار. انکاری که محمدحسین را خسته نمی‌کند. او چنان در عشقش مصمم است که گاه سوتی می‌دهد و مثلاً در سرمای اردوی راهیان نور، از بین چند دختر دانشجویی که عقب وانت دوکابین نشسته‌اند، اُورکتش را روی شانه‌های مرجان می‌اندازد! اما اینکه چطور دختری که شخصیت و رفتار محمدحسین را به هیچ وجه برنمی‌تابد، عاقبت گرفتار عشق او می‌شود را باید در لابه‌لای صفحات «قصه دلبری» بخوانید تا کسی که محبت محمدحسین را در دل همسرش می‌اندازد را هم بشناسید.

این همان محمدحسین است

آدم‌ها دو نوع زیست دارند. یکی آنکه دیگران از بیرون می‌بینند و دیگری زیستی که در درون دارند و صرفاً نزدیک‌ترین کسانِ آن‌ها قادر به فهم و درکش هستند. نه اینکه این دو نوع زیست مغایر و یا در تضاد با یکدیگر باشند، اما گاه دو دنیای متفاوت می‌شوند که با هم دیدن آن‌ها قدری عجیب می‌نماید. شاید در بین شهدا شهید مصطفی چمران را بتوان نمونه بارز یک شخصیت جمیع‌الاضداد معرفی کرد که از هنرمندی و نقاشی تا فرماندهی جنگ‌های چریکی و از سیاست و علم تا عشق و عرفان در او در حد اعلایی تبلور داشته است. اما حالا و در دهه نود در خیل مجاهدان و شهدای انقلاب اسلامی هنوز چنین افرادی یافت می‌شوند.

شهید محمدحسین محمدخانی یکی جوان‌های متولد دهه شصت است و بیشتر از سی سال از شهادت امثال مصطفی چمران گذشته که یک جوان دهه شصتی ثابت می‌کند که می‌توان مانند او زندگی کرد. محمدحسینِ کتاب «عمار حلب» جوانی هیئتی است که ریش بلند می‌گذارد و مانند شهدا لباس می‌پوشد، یک‌سره در حال فعالیت فرهنگی در بسیج و هیئت است، وارد فضای نظامی می‌شود، جنگ را تجربه می‌کند، در جنگ فرماندهی می‌کند و شجاعانه می‌جنگد، با توجه به سن و سالش کارنامه رزمی و نظامی قابل توجهی برای خودش ثبت می‌کند، تحت فرمان سردار حاج قاسم سلیمانی است و حاج قاسم او را «همت»خودش می‌داند و...، اما پازل شخصیت محمدحسین محمدخانی را زندگی سراسر عشق و محبت و لطافت او در خانه و در ارتباط با همسرش تکمیل می‌کند. در واقع آن روی زندگی مجاهدانه عمار حلب را باید در «قصه دلبری» خواند تا راز عشقی که نردبانی می‌شود برای رسیدن به عرفان و شهادت را فهمید.

محمدحسین «قصه دلبری» همان محمدحسین «عمار حلب» است. فقط این بار او را از زبان کسی می‌خوانیم که با او زیسته و یکی شده. محمدحسین برای یکی شدن با او مدت‌ها جنگیده، چله گرفته، نذر و نیاز کرده و حالا که به دستش آورده باید برای رسیدن به محبوب آسمانی‌اش از او دل بکند. کتاب را که بخوانید درک می‌کنید که این دل کندن چقدر سخت بوده است. چطور کسی که جانش برای همسرش در می‌رود می‌تواند او و طفل خردسالش را بگذارد و برود؟ با چه احساس و انگیزه‌ای در عاشقانه‌ترین لحظات زندگی با همسرش از شهادت می‌گوید و حتی خواسته‌هایش در روز تدفین را با او تمرین می‌کند که چطور خاکم کن و چه روضه‌ای بخوان و کدام عکسم را بنر کن و...؟ این سوالات در «قصه دلبری» برایتان مطرح می‌شود و همان‌جا هم جوابش را خواهید گرفت.

کتاب 184 صفحه دارد، اما 137 صفحه آن روایت همسر شهید است و مابقی اشعاری است که سروده خود شهید است برای اربابش سیدالشهداء و از همسرش خواسته بود در کتابش چاپ شود. تصویری از دو نامه به دست‌خط شهید محمدخانی و عکس‌هایی منتشر نشده از او پایان‌بخش قصه دلبری است.

* منتشر شده در روزنامه وطن امروز، شنبه 7 بهمن 96

۱ نظر ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۱۷
احسان عابدی
شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ق.ظ

مروری اجمالی بر چند اثر از سیدناالشهید آوینی

سیدشهیدان اهل قلم

درک عالم سیدنا مرتضای آوینی کاری ساده نیست. آوینی را سید شهیدان اهل قلم خوانده‌اند و این لقب شاید تنها یکی از وجوه وجودی سید مرتضی را به تصویر بکشد.

مرتضای آوینی تراز روشنفکری و هنرمندی انقلاب اسلامی بود. در دوره‌ای که روشنفکری خلاصه شده در تفکر مدرن و ماده‌انگاری خلاصه می‌شد، آوینی مقالات توسعه و مبانی تمدن غرب را می‌نوشت و از فساد سینمای سرمایه‌داری می‌گفت.

روایت فتح او ماندگار شد و تا یاد و خاطره دفاع مقدس باقی است، روایت فتح هم به عنوان سند تصویری رشادت و هنرمندی بزرگمردان آسمانی هست.

اما آوینی بزرگ را در کتاب‌هایش بهتر می‌توان شناخت. در این نوشتار معرفی اجمالی خواهیم داشت بر چند کتاب مطرح شهید آوینی:

دوره سه جلدی «آینه جادو » مجموعه مقالات سینمایی شهید آوینی است و تنها کتابی است که در زمان حیات وی و با نظارتش منتشر شده است. این مجموعه سه جلدی هم تجربیات آوینی از مستندسازی و فیلم‌سازی است و هم برداشت‌ها و دیدگاه‌های وی درباره ابعاد وجودی سینما که البته با نگاهی فلسفی و عرفانی نگاشته شده است.

«توسعه و مبانی تمدن غرب» کتابی است در باب غرب شناسی که مقوله توسعه و نسبت آن را با تفکر دینی و انقلاب اسلامی واکاوی می‌کند. این اثر که مجموعه مقالات است در سال‌های آخر دهه 60 نوشته شده و منبع خوبی برای شناخت مبانی تمدن غرب است.

یکی از پر مخاطب ترین آثار منتشر شده از شهید آوینی «حلزون‌های خانه به دوش» است. این کتاب که بر خلاف سایر کتاب‌ها کمتر تعابیر فلسفی و عرفانی و اصطلاحات پیچیده در آن دیده می‌شود، مقابله‌ای است که آوینی با جریان منورالفکری مدعی در آن دوران داشته است. محتوای کتاب، مقالاتی است که آوینی در پاسخ به مقالات و یا در نقد دیدگاه‌ها و عملکرد جریان منورالفکری و در ماهنامه سوره منتشر می‌کرد.

اما به جرات می‌توان یکی از بهترین و گیراترین کتاب‌هایی که در باب کربلا و واقعه عاشورا نگاشته شده را «فتح خون» مرتضای آوینی نامید. فتح خون دو جنبی است. یک جنبه به شرح وقایع و ماجراهای سال 60 و 61 هجری می‌پردازد و جنبه دوم که از زبان سیدشهید آوینی روایت می‌شود، نوعی تحلیل عمیق و انقلابی از همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجسته کتاب نیز همین تحلیل متفاوت سید است‌.

آوینی در این نوشتار، کربلا را نه یک واقعه تاریخی که یک حقیقت و آزمون بزرگ برای هرکسی در هر دوره‌ای می‌داند. آوینی واقعه کربلا را تکرار شدنی می‌داند. فتح خون در 10 فصل نوشته شده است.

اگر مجموعه روایت فتح را دیده‌اید و می‌خواهید متن گفتارهای شهید آوینی را هم بخوانید، کتاب «گنجینه آسمانی» این کار را کرده است. مجموعه گفتارهای آوینی در مستندات روایت فتح به همت موسسه روایت فتح پیاده شده و با عنوان گنجینه آسمانی منتشر شده است.

از دیگر کتاب‌های منتشر شده آوینی، «رستاخیز جان» است. این کتاب ارزشمند مجموعه‌ای است از مقالات آوینی با موضوع هنر، ادبیات و فرهنگ. مقالات این کتاب در چهار بخش دسته ‌بندی شده و مباحثی چون نوروز و فرهنگ ایرانی، هنر و ارزش‌ها، تاثیرات ویدئو و ... را شامل می‌شود.

اما اعتقادات سیاسی و اندیشه حکومتی سیدنا آوینی را در کتاب «آغازی بر یک پایان» باید جستجو کنید.
آغازی بر یک پایان در چهار بخش تنظیم شده است. بخش اول نوشته‌هایی در سوگ امام خمینی (ره) و تبیین جایگاه ایشان در«تاریخ حیات باطنی انسان» است. بخش دوم چند مقاله درباره مبانی حکومت دینی و نظام ولایت فقیه، خصوصاً‌ در تقابل سیاسی در عالم متجدد و غربی را در بر می‌گیرد. بخش سوم کتاب به فاجعه نسل‌کشی مسلمانان در بوسنی و هرزه‌گوین اختصاص دارد و تشکیل «امت متحد اسلامی» به مثابه راهی برای مواجهه با «‌سیطره نظم نوین و آمریکایی بر جهان» پیشنهاد شده است.

و بالاخره در بخش چهارم و پایانی کتاب، نگارنده انقلاب اسلامی ایران را دلالتی تأویلی بر سپری شدن عصر تمدن غرب می‌داند و بشارت می‌دهد که تا «آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله‌ای چندان باقی نمانده است.»

از دیگر آثار شهید آوینی، سفر به سرزمین نور، شهری در آسمان، فردایی دیگر، مرکز آسمان و نسیم حیات است که جای خواندن دارد.

پی نوشت:

* این نوشتار با بهره گیری  اندکی از سایت پاتوق کتاب نوشته شده است.

۱ نظر ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۴۷
احسان عابدی
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۲ ب.ظ

اینک شوکران...

مجموعه «اینک شوکران» که اخیراً پنجمین جلد از آن منتشر شده، روایتی است از زندگی شهدائی که در طول دفاع مقدس جانباز شیمیائی شده و پس از تحمل سال‌ها جانبازی، به درجه رفیع شهادت نائل آمده‌اند.
این مجموعه اثر گذار، توسط انتشارات روایت فتح و در قطعات کوچک (جیبی) منتشر شده است.

این 5 جلد کتاب، از لحظه آشنایی راوی یا همان همسر شهید با شهید شروع می‌شود و با روزهای جنگ و گلوله دامه می‌یابد تا به دوران سختی تحمل فشارهای ناشی از جانبازی و زخم‌های شیمیائی می‌رسد.

حٌسن این مجموعه کتاب، روایت ساده و عاشقانه زندگی همسرانی است که سال‌ها درد و رنج را به جان خریدند تا امروز ما در سایه امنیت و آرامش زندگی کنیم.
صحنه‌هایی که از زبان همسران شهدا در این کتاب‌ها می‌خوانید قطعاً شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد. یادم می‌آید در دوران دانشجویی به همت دوستان در جامعه اسلامی دانشجویان، مسابقه کتابخوانی از جلد اول اینک شوکران (منوچهر مدق به روایت همسر شهید ) برگزار کردیم که سوای استقبال بی‌نظیر دانشجویان، خیلی از آنها مخصوصاً خانم‌ها، به طرق مختلف مراتب سپاس و تشکر خود را ابراز داشته و می‌گفتند بر صفحه صفحه این کتاب اشک ریختند ... 
شهدای این کتاب‌ها گرچه گمنام‌اند، اما خواندن شرح زندگی آنها، عظمت و بزرگی روح آنها را نشان می‌دهد.

مجموعه اینک شوکران را به جوانان مخصوصاً زوج‌های جوان توصیه می‌کنم که قطعاً در روابط زناشویی و سبک زندگی‌شان اثر گذار خواهد بود.
از بین این 5 جلد، جلد 1 و جلد 3 قوی تر به نظر می‌رسد. مخصوصاً کتاب ایوب بلندی که طوفانی در روح و روان انسان برپا می‌کند ...

این مجموعه 5 جلدی شامل کتاب‌های زیر است:
اینک شوکران 1: منوچهر مدق به روایت همسر شهید
اینک شوکران 2: مصطفی طالبی به روایت همسر شهید
اینک شوکران 3: ایوب بلندی به روایت همسر شهید
اینک شوکران 4: محمدعلی رنجبر به روایت همسر شهید
اینک شوکران 5: سعید جان بزرگی به روایت همسر شهید

-----------------------------------------------------------------------

* توضیح: این معرفی کتاب را سال 91 در خاکریزهای کاغذی بلاگفایی‌ام  (اینجا) نوشتم. متاسفانه برخی سایت ها بدون ذکر منبع منترش کردند. سوءتفاهم نشود که کپی کرده‌ام و ...!

۱ نظر ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۲
احسان عابدی
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ

کاپوچینوی فلسطینی‌ها زیر لوله تانک

آنچه که تاکنون درباره فلسطین شنیده و دیده‌ایم، حملات نظامی صهیونیست ها به مردم فلسطین است و آزار و اذیت‌های خشن و سخت نظامی با کودکان و زنان غزه. اما شاید به ندرت از اوضاع زندگی عادی و روزمره مردم فلسطین شنیده یا دیده باشیم.

تمام تصویر ما از مردم فلسطین، آنی است که دوربین های فیلم‌برداری و عکاسی برای‌مان شرح داده‌اند و شاید تماشای فلسطین از دریچه چشم یک شهروند فلسطینی جالب تر و واقعی تر باشد.

«سُعاد امیری» این کار را برای شما کرده است! سعاد امیری در کتاب «شارون و مادرشوهرم» به شرح خاطرات خود از زندگی روزمره در رام الله پرداخته که لیلا حسینی بخشی از آن را با نام «کاپوچینو در رام الله» ترجمه و انتشارات روایت فتح منتشرش کرده است.

سعاد یک زن فلسطینی است که اگرچه مسلمان است اما به قول خودش «چپ گرا است و خیلی اهل مذهب نیست». او تحصیل کرده و استاد دانشگاهی است که از دمشق و لندن راهی رام الله فلسطین می شود تا در وطن خودش زندگی کند.

سعاد برای معرفی کتابش در مقدمه می گوید:

«یادداشت‌های روزانه‌ام که مربوط به سال 1981 تا 2004 است با سفری که از مادرم جدا شدم آغاز شد؛ سفر از امان. شهری که در آن بزرگ شدم و بیش تر زندگیم را در آنجا گذرانده بودم، به رام الله، شهری که در اشغال اسرائیل بود. این سفر که قرار بود فقط شش ماه طول بکشد ، به سفری برای همه‌ی عمر تبدیل شد. در رام الله زندگی کردم، کار کردم، عاشق شدم، ازدواج کردم و صاحب یک مادر شوهر شدم.»

نویسنده نه عضو گروه مقاومت است و نه مبارزی علیه اسرائیل، بلکه شهروندی است که خود را در اسارت بی‌دلیل کسانی می‌بیند که خانه و کاشانه‌اش را اشغال کرده‌اند. البته او یک زن سیاست‌فهم است و جسور و بی‌پروا! این را از برخوردهای شجاعانه و غیرقابل پیش بینی‌اش با سربازان اسرائیلی می‌توان درک کرد. برخوردهایی که گاه شما را هم حرص می‌دهد که نکند دردسری برای سعاد بوجود بیاید!

در خاطرات او اثری از حمله نظامی و گلوله و تیراندازی و... نیست، او فقط مزاحمت‌های کلافه کننده اشغالگران در زندگی خصوصی و عادی مردم فلسطین را برای خواننده شرح می‌دهد. روایت کتاب روایتی داستان‌گونه و شیرین و جذاب است.

آنچه که در این کتاب برای مخاطب ایرانی جدید و نو است، صحنه‌هایی است که تلویزیون تا به حال نشان نداده و اصلاً شاید قابل نمایش نباشد، اما قدرت تصویرگری و پرداخت صحنه‌ی سعاد امیری این صحنه‌ها را برایتان به نمایش در می‌آورد.

برخی تصویرسازی‌ها و توصیفات او چنان است که گویی صحنه پیش چشم شما دارد اتفاق می‌افتد! روایت سعاد احساسات شما را قلقلک می‌دهد و خواهی نخواهی باید با استرس و دل‌نگرانی و البته شوق دانستن ادامه ماجرا کتاب را بخوانید.

اگر تاکنون فقط عبارت «فلسطین اشغالی» را شنیده‌اید، این کتاب – که نمی‌خواهم عنوان داستان روی آن بگذارم- دقیقاً به شما خواهد گفت که گزاره «فلسطین در اشغال است» یعنی چه!

اشغال یعنی اینکه برای زندگی در شهر خودت باید با تحقیر و خواری و التماس از بیگانگان درخواست مجوز کنی، آن هم معلوم نیست مجوزت بدهند یا نه! اشغال یعنی اینکه زن فلسطینی را از شوهر فلسطینی‌اش جدا کنند چون یکی کارت شناسایی فلسطین دارد و دیگری ندارد! وقتی هم زن برای اینکه در کنار شوهرش باشد و با هزار مکافات مجوز بگیرد، یک سرباز زن اسرائیلی آن را بی‌دلیل جلوی چشمش ذره ذره کند تا زن مجبور به اقامت غیرقانونی در شهر خودش شود:
«و من یک شهروند غیرقانونی شدم. درست مثل صد و بیست هزار زوج دیگر فلسطینی (با بچه هایشان) که در مناطق اشغالی زندگی می‌کردند، از نظر حقوقی حق با ما بود ولی در واقع ما «غیرقانونی» بودیم. درست متوجه نشدید؟! خود ما هم همین طور.»(ص 19)

سعاد از این اسارت دردمند و عصبانی است و همین عصبانیت، او را در برابر سربازان اسرائیلی جسور کرده است. او در یک ایست بازرسی چنان زل می‌زند به چشمان سرباز جوان اسرائیلی و او را خشمگین می‌کند که به دلیل «نگاه»، با شوهرش بازداشت می‌شوند.

حرف دل سعاد در این هنگام، که باید آن را حرف دل تمام ملت فلسطین تعبیر کرد، این است که:

«با خودم گفتم آشغال! ببین چطوری با یک زل زدن از کوره در می‌روی. نمی‌دانم اگر به اندازه من این همه سال در اشغال زندگی کرده بودی یا شب و روز همه حقوقت حتی حق خرید کردنت نادیده گرفته می‌شد، یا اگر روستایت را با بولدوزر ویران می‌کردند یا خانه‌ات خراب شده بود یا خواهرت نمی‌توانست به مدرسه‌اش برود یا مادرت در یک ایست بازرسی زایمان کرده بود یا اگر ظلّ گرمای تابستان مجبور بودی برای مجوز کار روزها در صف بایستی یا نمی‌توانستی به عزیزت در بیت المقدس شرقی برسی آن‌وقت چه می‌کردی؟»(ص 40)

اوج تحقیر فلسطینی‌ها را باید آنجا ببینید که برای یک توله سگ در کمترین زمان ممکن کارت شناسایی بیت المقدس صادر می‌کنند، اما سمیر، دوست سعاد هنوز بعد از 24 سال انتظار نتوانسته کارت شناسایی فلسطینی بودنش را از صهیونیست‌ها دریافت کند!

«کاپوچینو در رام‌الله» حکایت تازه و واقعی مردمان فلسطین است برای آنها که لااقل نگران دانستن درباره فلسطینی‌ها هستند.

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۰:۰۸
احسان عابدی
جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ب.ظ

به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب حمید باکری

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب حمید باکری

هروقت کسی از من درباره معرفی کتاب برای سبک زندگی سوال می‌کند، پیشنهاد می‌کنم کتاب‌هایی که درباره زندگی و سیره شهدای بزرگ نوشته شده را بخواند.

معتقدم سبک زندگی خوب و آسمانی را باید از شهدا آموخت. امروز مطالعه شرح حال و رفتار و کردار آن عزیزان می‌تواند چراغ راه ما باشد. کتاب «به محنون گفتم زنده بمان؛ کتاب حمید باکری» یکی از کتاب‌هایی است که شما را با این بزرگ‌مرد عارف آشنا می‌کند.

مجموعه «به مجنون گفتم زنده بمان» مجموعه‌ای چند جلدی است که انتشارات روایت فتح تهیه و منتشر کرده است. این مجموعه درباره شهیدان مهدی و حمید باکری و ابراهیم همت نوشته شده است.

روایت کتاب‌ها جالب و خواندنی است. شاید کمتر کلیشه‌ای است.

کتاب حمید باکری را خواندم و 9 درس مهمی که من از این کتاب برگرفتم تقدیم شما...

زندگی ساده

زندگی‌شان خیلی ساده بود. حواسش خیلی جمع بود که گرفتار عافیت و رفاه طلبی نشود. از تجمل و اسراف شدیداً پرهیز داشت. تا خریدن وسیله‌ای برای‌شان ضرورت پیدا نمی‌کرد، آن را نمی‌خریدند.  به همسرش مدام سفارش می‌کرد: «درست زمانی بروید خرید که واقعاً معطل مانده باشید.»

قناعت در زندگی

بعد از ازدواج، همسرش چمدان لباس‌ها را باز می‌کند تا لباس‌ها را در کمد بگذارد. حمید که لباس‌ها را می‌بینید، می پرسد: «این همه لباس برای یک نفر است؟» همسرش می‌گوید: «مگر زیاد است؟» حمید می‌گوید: «هر آدم دو دست لباس بیشتر نمی‌خواهد؛ یک دست را بپوشد، یک دست را هم بشوید.»

خلاصه به همسرش می‌فهماند که لباس‌ها را بدهد بروند. همان روزها سیل یا زلزله‌ای هم آمده بود. فاطمه خانم تمام لباس‌ها را جمع می‌کند و می‌دهد به مسجد تا به دست نیازمندان برسد.

همسردار نمونه

در همسرداری خیلی حساس و با اخلاق بود. همسرش می‌گوید: «در تمام زندگی‌اش آدم دلرحمی بود. به من خیلی محبت داشت. اصلاً یادم نمی‌آید با من بلند حرف زده باشد. خیلی پیش می‌آمد که حقش بود و باید  سر من فریاد می‌زد، ولی چیزی نمی‌گفت.» همه می‌دانستند اگر حمید از جبهه برگردد، امکان ندارد جای دیگر برود و فقط می‌توانند در خانه پیدایش کنند. اگر در جبهه نبود، تمام وقتش را می‌گذاشت برای همسر و بچه‌هایش و همان وقت کم را هم با خانواده سپری می کرد.

زن باید مادر باشد

همسرش تعریف می‌کند که : «اولین فرزندمان، احسان که متولد شد، فرصت مناسبی برای استخدامم پیش آمد و من هم رفتم اسم نوشتم. یعنی حمید خودش رفت فرم استخدام را گرفت و حتی خودش اسمم را نوشت. روز امتحان هم خودش گفت احسان را نگه می‌دارد. ولی از امتحان که برگشتم گفت:«ببین فاطمه! حالا که رفتی و امتحان را دادی. ولی من فکر می‌کنم الان و در این شرایط جدید، وظیفه تو فقط مادری است. من با تو ازدواج کرده‌ام که بچه‌ام خوب تربیت شود. راضی نیستم او را برداری ببری بگذاری مهدکودک یا ببری بگذاری پیش فامیل.»

مدام تاکید داشت «مادر حتماً باید چشمش روی بچه اش باشد.»

چرا ماشین را توی دست اندازی می بری؟

خاطرات زیادی از حساسیت شهدا در استفاده از بیت‌المال شنیده‌ایم. حمید باکری هم مثل بقیه! طیب خیراللهی تعریف می کند که: «یک روز در جبهه، راننده ایفا آمد پایین تا برود با بیل حمید را بزند. حمید بهش گفته بود: چرا ماشین را این طوری از توی دست انداز می‌بری؟ داغون می شود مرد حسابی!»

راننده، حمید را نمی‌شناخته است. وقتی خیراللهی او را معرفی می‌کند، راننده نگران و ناراحت شده و به دست و پای حمید می‌افتد. حمید صورتش را می‌بوسد و می‌گوید: «الله بنده سی! من فقط برای خودت گفتم که امانت مردم دستت است.»

با ماشینِ راه بیا!

حمید آن قدر در استفاده از بیت‌المال حساس بوده که حتی برای دوری از حرف و حدیث‌ها و تهمت‌های احتمالی مردم، از رساندن همسرش به محل کار مشترک‌شان با ماشین اداری خودداری می‌کرده است. فاطمه خانم می‌گوید: «به حمید التماس می‌کردم من را هم با ماشین اداری‌اش ببرد برساند جایی که محل کار هر دومان بود. من توی بسیج بودم. اصلاً به اصرار خودش رفته بودم. خانه‌مان هم جای دوری بود که ماشین رو نبود. باید بیست-سی دقیقه پیاده می‌رفتیم تا به جاده می‌رسیدیم. فراموش نمی کنم که درست از یک ساعت قبل از رفتن‌مان به حمید التماس می کردم مرا هم ببرد برساند. او فقط مرا تا ایستگاه می‌رساند و خیلی جدی می‌گفت: «فاطمه! پیاده شو، با ماشینِ راه بیا!»

می‌گفت: «ما نباید باعث شویم مردم به غیبت و تهمت بیفتند.»

عارف مجاهد

اهل مطالعه و اندیشه بود. مطالعه کردنش با دیگران فرق داشت. سرسری نمی‌خواند. اهل تعمق و تامل بود. عمیق می‌خواند. به قول همسرش: «چیزهایی که خوانده بود، خواندن تنها نبوده، در تن و روحش نشسته بود.» انس و الفت عجیبی با قرآن داشت. به قولی: «قرآن در روحش نشسته بود.» حمید مرد مبارزه و جهاد بود. به تعبیری عرفان و جهاد را با هم آمیخته بود. زاهد شب و شیر روز بود.

چشمان سرخ

حمید می‌گفت: باید پر تلاش و خستگی ناپذیر باشید. خودش همین طور بود. واقعاً مرد عمل بود. نستوه و خستگی‌ناپذیر. خستگی را حس نمی‌کرد. مخصوصاً در جبهه با خستگی خداحافظی کرده بود. خواب و خوراک نداشت. شهید احمد کاظمی، در ابتدای تاسیس تیپ نجف به حمید پیشنهاد مسئولیت در تیپ می‌دهد و واکنش حمید را این گونه تعریف می‌کند: «زیر بار نمی‌رفت. می‌گفت فقط می خواهد کار کند. تشخیصش این بود که فقط کار کردن می‌تواند رابطه‌اش را با خدا محکم کند. سخت‌ترین کارها را انجام می‌داد، حتی به عمد و پنهانی، بدون این که اصراری در نام و نشان داشته باشد.»

در دو شبی که در جزیره مجنون بودند، حمید لحظه‌ای چشم روی هم نگذاشته بود. هم رزمانش فکر می‌کنند چشمانش ترکش خورده است...نگو بعد از دو شبانه روز کار و بی خوابی، مویرگ‌های چشمش پاره شده و چشمانش از خون، قرمز شده است.

شجاع و با تدبیر

احمد کاظمی فرماندهی یک گردان هزار نفری از تیپ نجف را به حمید می‌سپارد و حمید با جدیت و درایت فوق‌العاده ای خودش را برای عملیات فتح المبین آماده می‌کند. او یک لحظه آرام و قرار نداشت. یا در حال آموزش نیروهایش بوده یا به شناسایی منطقه می‌پرداخته و یا در جلسات فرماندهی شرکت می‌کرده است. چند روز مانده به عملیات، عراق با یک لشکر تقویت شده به رزمندگان اسلام تک می‌زند و حمله گسترده و مخل برای عملیات فتح المبین را ترتیب می دهد. لشکر عراق پیشرفت زیادی می‌کند و اینجا حمید باکری قدرت فرماندهی و تدبیر خود را نشان می‌دهد. او با یک برنامه‌ریزی هوشیارانه، تمام نیروهایش را در منطقه پراکنده کرده و به عراقی ها حمله می‌کند و ضربه‌های شدیدی به عقبه آنها وارد می‌سازد. تا جایی که لشکر عراق به محل اولیه خود عقب نشینی می‌کند و توطئه خنثی می شود.

با شروع عملیات فتح المبین، سخت‌ترین محور عملیات به حمید و گردانش می‌رسد که آنجا هم صد در صد موفق می‌شود. حمید و گردانش اولین گردانی می‌شوند که به خرمشهر پا می‌گذارند.


,,,,
۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۷
احسان عابدی
سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۴۷ ب.ظ

بهترین کتاب های سال 93

سال 93 سال خوبی به لحاظ مطالعه برایم بود. در هفته آخر سال، به این فکر می‌کردم که در بین کتاب‌هایی که خواندم بهترین آنها کدام بود؟!

از خودم به خاطر مطالعه خوب در سال 93 و مخصوصا به دلیل خواندن این 4 کتاب تشکر می‌کنم!

1- خانواده / کاری از انتشارات صهبا

این کتاب با استفاده از بیش از یکصد سخنرانی رهبر معظم انقلاب، مربوط به جلسات خطبه‌خوانی عقد، نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(سلام ا‌له‌علیها) و جلسات با بانوان نخبه به کار رفته است. سخنان ایشان در این کتاب حاوی مطالبی با موضوع فلسفه و اهمیت ازدواج، تفاوت نظر اسلام و غرب درباره ازدواج، تفاوت‌ها و جایگاه مرد و زن در خانواده و... است.

 کتابی مفید برای زن و شوهرهایی که می‌خواهند زندگی خوب و عاطفی و متعالی داشته باشند.

2- به مجنون گفتم زنده بمان (حمید باکری)/ کاری از انتشارات روایت فتح یا تدوین فرهاد خضری

پانزده خاطره از همسر، همرزمان، دوستان و نزدیکان شهید حمید باکری به ویژه از دوران جنگ و فداکاری‌ها و شجاعت‌های اوست که واقعا مرا مجذوب شخصیت و منش شهید باکری کرد.

آدم زندگی این ها را که می‌خواند، می‌بیند چقدر از مرحله پرت است!

3- طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن/ سید علی حسینی خامنه‌ای/ انتشارات صهبا

 پیاده سازی شده از سخنرانی‌های آیت‌الله خامنه‌ای در سال 1353 در مسجد امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام) مشهد درباره اصول دین و حقیقت معارف دینی در قرآن که سال‌ها از دسترس شیفتگان معارف اسلامی مخفی مانده بود و به همت انتشارات صهبا تهیه و تدوین شده است.

4- برای تاریخ می‌گویم(خاطرات محسن رفیقدوست)/به کوشش سعیدعلامیان/انتشارات سوره‌مهر

در این کتاب خاطرات رفیقدوست از مقطع ورود حضرت امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 به بعد روایت شده است و طی آن، ناب‌ترین و جالب‌ترین مطالب و حوادث بعد از انقلاب به طور صادقانه از زبان یکی از سران انقلابی کشور مطرح می‌شود. به نظرم هر مسئول و هر فعال فرهنگی و سیاسی باید یک بار این کتاب را بخواند و با روحیه مسئولین انقلابی مخصوصاً در اوایل انقلاب آشنا شود.

اما از بین همین 4 کتاب خوب، عنوان بهترین کتاب سال 93 تعلق می‌گیرد به «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که هنوز هم در حال خواندن که نه، در حال خوردنش هستم!

۱ نظر ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۴۷
احسان عابدی