خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۲۸ ق.ظ

آموزش یوگا برای بچه ها با معرفی وزارت آموزش و پرورش!!

آموزش یوگا برای بچه ها با معرفی وزارت آموزش و پرورش!!در یکی از غرفه های بخش کودک و نوجوان نمایشگاه بین المللی کتاب تهران٬ کتابی با ابعاد بزرگ (!) توجهم را جلب کرد.

واقعا تاسف آور است. با وجود ابعاد بزرگ کتاب عکس ناقصی ازش گرفتم البته در اینترنت پیداش نکردم.

واب بر حال کسانی که در وزارتخانه جمهوری اسلامی با چنین طرز فکری مشغول به کارند!

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۲۸
احسان عابدی
دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۴۶ ق.ظ

تالار پذیرایی پایتخت

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - تالار پذیرایی پایتخت

تالار پذیرایی پایتخت
تالار پذیرایی پایتخت رمانی است اجتماعی از محمدعلی گودینی که قطع جیبی آن به تازگی توسط انتشارات سوره مهر در 445 صفحه منتشر شده است.


رمان گودینی در جشنواره داستان انقلاب به عنوان رمانی با موضوع انقلاب قابل تقدیر شناخته شد. گرچه موضوع اصلی آن انقلاب اسلامی نیست. همچنین در جایزه جلال آل احمد از آن تقدیر شده است.
داستان مربوط به اصلاحات ارضی شاه و درآوردن زمین های کشاورزی از دست مالکان و تقسیم آن بین رعیت هاست. رعیت های بیچاره که شیرینی طرح در ابتدای مالک شدن زیر زبانشان رفته، پس از مدتی با همدیگر کنار نیامده و کار به درگیری می کشد. بعد از مدتی هم یکی یکی به فکر فروش زمین ها افتاده و به قول گودینی، بن کن کرده و به پایتخت مملکت کوچ می کنند تا بلکه مثل ناصرخان سرنجله، برای خودشان کسی شده و همسایه دولت و نخست وزیر شوند!
پس از مهاجرت رعیت های روستا به پایتخت مملکت و زندگی فلاکت بار و گاه همراه با خفت و خواری، خودشان متوجه اشتباه شده اما راه برگشتی هم ندارند.
در گوشه گوشه رمان، هرجا لازم بوده، نویسنده نقبی هم به اوضاع انقلاب و تحرکات امام خمینی (ره) و مواضعش زده است.
هدف نویسنده شرحی بر مصایب اصلاحات ارضی در دوره محمدرضاشاه پهلوی و پیامدهای آن است که به ویژه روی کوچ روستاییان کشاورز به پایتخت و سایر شهرها می پردازد.
اصلاحات یا همان تقسیم اراضی که به توصیه مستقیم آمریکا در اوایل دهه 1340 در ایران تصویب شده و شاه مصرانه پیگیر اجرایی شدن آن بود، به دلیل ابعاد غیر شرعی مورد مخالفت شدید علما از جمله حضرت آیت الله بروجردی، مرجع تقلید شیعیان، واقع شد. این طرح در کنار برخی ویژگی های مثبت، پیامد های اجتماعی و اقتصادی ناخوشایندی برای کشور داشت. در واقع نیت اصلی امریکا از اجرای این طرح، جلوگیری از رشد نظام کمونیستی – سوسیالیستی بود که موجب از هم پاشیدگی نظام یکپارچه کشت و ظهور طبقه کشاورزان خرده پا - و غالباًَ بدون امکانات- گردید.
محمدعلی گودینی متولد 1335 و روستازاده است و طبیعتاً خود شاهد رویدادها و حواشی اجرای این طرح بوده است. شاید به نوعی می توان رمان او را توصیف آنچه در دوران نوجوانی و جوانی دیده است، نامید. بخصوص اینکه رمان به روایت اول شخص می باشد.
دقت نویسنده در انتخاب نام رمان قابل تحسین است. از این رو که خواننده هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را می فهمد، اما به آخر رمان (صفحه 400 قطع جیبی) که می رسد منظور حقیقی نویسنده فاش می شود که تالار پذیرایی عروسی است به نام « پایتخت » که قرار  است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود!!
درواقع اتفاقاتی که در شب عروسی برات علی در تالار پذیرایی پایتخت رخ می دهد و نقل قول پایانی غلام علی در صفحه آخر که می گوید: « عجب پایتختی! عجب تالار پذیرایی پایتختی! ... کاش هرگز به پایتخت مملکت نیامده بودیم. » لب لباب نویسنده از شرح آن همه مصایب کوچ روستاییان به پایتخت مملکت است.
سبکی گودینی برای نگارش رمان، رئالیسم است و این برای رمانی که قصد دارد فضا و سبک زندگی در یک «دهات» را به وضوح برای مخاطبش جا بیندازد، بهترین سبک است. توصیفات دقیق نویسنده از صحنه ها و جزئیات اتفاقات، بیانگر تسلط گودینی بر سبک رئالیسم است. گرچه در بسیاری از موارد توصیفات بی جا و بی موردی هم هست که فقط رمان را طولانی تر می کند. مثلاً چندین و چند مورد فقط باد یا نسیمی توصیف می شود که نرمه خاکی را به همراه دارد! یا در اوایل رمان، توصیف طویله مرغ ها و حرکات مرغ و خروس ها که جز زیاده روی چیزی نیست!
البته گودینی در توصیفاتش هنری قابل تحسین به خرج داده و آن، وصف صحنه ها و تغییر آنها در میان نقل قول هاست. این ویژگی را در این نقل قول از «آقامشی» می بینید: « شاه مراد، خیال نکن من دائی زاده عشقل هستم – کدخدا نگاه بقیه کرد و زل زدبه دهان آقامشی- کاری نکن عشقل را با همین حال و روزش بندازم پشت خر بور و ... »
از دیگر ویژگی های سبک رئالیسم که نسبتاً مشکل هم هست، عدم ورود به حوزه تخیلات و افکار شخصیت هاست که گودینی انصافاً به خوبی از عهده اش برآمده است. بجز چندمورد که درباره خودش است، هیچ کجا از افکار و تخیلات سایر شخصیت ها کلمه ای ننوشته است.
از پی نویس صفحه اول پیداست که نویسنده بنا دارد واژه های دشوار و ناآشنای متن را برای خواننده معنا کند. اما نتوانسته از عهده این کار به خوبی برآید. مثلاً واژه هایی همه فهم مانند «بی بی» یا «تاوان» معنی شده اما واژه هایی چون «غیه»، «فوطه» و چند کلمه ناآشنای دیگر را بدون معنا گذاشته است.
گودینی اشتباه فاحشی هم در نقل قول هایش دارد که به سختی قابل گذشت است! به این نقل قول دقت کنید: « آدم تا خودش توی پایتخت مملکت نباشد از ئی چیا سردرنمی آورد. » ترکیب نازیبایی از زبان رسمی و محاوره! یا باید بگوید « از این چیزها... » یا بگوید « تا آدم ... نباشه از ئی چیا سردر نمیاره ». تمام نقل قول های روستاییان به همین شکل آورده شده است.
تعدد اسامی و شخصیت ها هم از ویژگی های تالار پذیرایی پایتخت است که البته چون خواننده را خیلی سردرگم نمی کند، از ارزش زبانی و ادبی رمان نکاسته است. البته در انتخاب اسامی کمی افراط در دهاتی نشان دادن شخصیت ها به چشم می آید. نام هایی مانند تاج ماه، نیم تاج، تاج دولت، اروج، شیرکوه قوزو، شیرولی، شوق علی و ... کمی تو ذوق می زند!
« تالارپذیرایی پایتخت » رمانی است خواندنی که به جرات می توان گفت در مواردی وضعیت فرهنگ در دوره پهلوی دوم را به تصویر کشیده است. وضعیت سینما ها، کافه ها، جشن 2500 ساله، مدل زندگی و ...
خواندنش را توصیه می کنم.

۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۰ ، ۰۳:۴۶
احسان عابدی
پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۸۹، ۰۹:۵۷ ق.ظ

زنده باد کمیل

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - زنده باد کمیل

اولین کتابی که قصد معرفی آن را دارم « زنده باد کمیل » نام دارد.

نویسنده این کتاب محسن مطلق است که با زبانی ساده و روان به بیان خاطرات خود از همرزمان و دوستان شهید و به گفته خودش مظلوم‏ترین و غریب‏ترین انسان‏ها می‏پردازد که در گردان کمیل در جبهه حق علیه باطل مبارزه می کردند.

انصافاً کتاب قشنگی است. اهمیتش را از این فرموده رهبر معظم انقلاب در مورد آن بیشتر می فهمید:

«از این نوشته عطر اخلاص به مشام می رسدو چه زیباست روایت صحنه هایی که از اخلاص و ایثار سرشار است.نویسنده فروتنانه خود را غالبا در پشت یاران شهیدش پنهان کرده است.خوشا به حال این جوانان نورانی که در یکی از استثنایی ترین فرصت های الهی در تاریخ، بیشترین بهره را بردند و به مدد ایمان و اراده و فداکاری،به مدارج عالی رسیدند.این کتاب همچنین بخاطر زبان روایتش و طنزی که خیلی از جاها نمک نوشته کرده است،از بعضی دیگر خاطره های مکتوب خواندنی تر است.باید ترجمه شود.14/11/70 »

اخلاصی که رهبر فرزانه می فرمایند در سرتاسر این کتاب حس می شود.

استقبال از « زنده باد کمیل » به گونه ای بوده که چاپ اول این کتاب سال 1386 بوده که تا کنون(مهر 89) به چاپ دهم رسیده است!

قسمت کوتاهی از صفحه 47-48 این کتاب تحفه ای باشه برای شما به یاد شهدا...

« ... آخرین روز ماموریت گردان {کمیل} فرا رسید و بچه ها با همه خاطرات خوب مهران خداحافظی کردند.

خداحافظ ای نزدیک ترین سنگر به کربلا

خداحافظ ای دشت شقایقهای وحشی

خداحافظ ای شب های پر ستاره مهران

خداحافظ ای شهیدان، ای یاران سبک بال

بعد از تحویل دان خط و بازگشت به کرخه، تمامی گردان به مرخصی رفت.

در تهران که بودیم، مجلس ختمی برای شهیدان ماموریت پدافند مهران ترتیب دادیم. بچه های گردان با شور وصف ناپذیری در مجلس شرکت جسته بودند. عده ای از بچه ها هم که چند ماه پیش بخاطر درس و مدرسه از گردان تسویه کرده بودند، در نبود یاران بیشتر می سوختند.

بالاخره سر و ته مرخصی را هم آوردیم و از تهران، شهر و بلد گناهان کبیره، فرار کردیم و همان سنگرهای نمور و تاریک خودمان، همان چادرهای پر از عقرب و رطیل کرخه، همان ساختمان های گرم دوکوهه، همان رویدادهای هفته آشپزخانه و خلاصه همان لباسهای خاک آلود و پر چین و چروک را به هر چه هتل و غذاهای رنگارنگ و لباسهای آن چنانی شهرزده ها ترجیح دادیم؛ همان بهتر که بعضیها نفهمند که توی این بیابانها چه می گذرد! »


به نقل از سایت پاتوق کتاب «اریک بوتل» پایان‏نامه 1000 صفحه‏ای مقطع دکترایش را با عنوان «زنده‏ باد کمیل» درباره این کتاب 120 صفحه‏ای نوشته است.

خواندن این کتاب را به خصوص به جوانان توصیه می کنم.

پـــــــــــــــــــــــــــی نوشتـــــــــــــ

تصویر مربوط به چاپ های قبلی کتاب است. چاپ جدید متفاوت است.

۰ نظر ۲۲ مهر ۸۹ ، ۰۹:۵۷
احسان عابدی
دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۵، ۰۵:۳۳ ق.ظ

دفاع دیروز، دفاع امروز

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - دفاع دیروز، دفاع امروز

ما مرد جنگیم.

ما نسل دفاعیم...

از روزی که انقلاب خمینی و سربازانش جبهه ای برای نابودی کفر و استکبار ساخت، حمله به ما شروع شد.

اما نه! ما این ما بودیم که حمله کرده بودیم. حمله کرده بودیم به ریشه ها و پایه های نظام طاغوت. حمله ای سخت که آنها را بر آن داشت تا از خود دفاع کنند.

بیچاره ها! فکر کردند الکی است. می خواستند با دلقک هایی مثل صدام و بنی صدر و ... از خود دفاع کنند. در خیال خود هم نمی آوردند که  این جبهه نابود نشدنی است. تقصیری نداشتند، نمی دانستند عقبه اش 1400 سال تاریخ است. نمی دانستند این حمله از قرن ها پیش شروع شده و تا برپایی کامل نظام حق و عدالت ادامه خواهد داشت...

دیروز جنگی را علیه ما راه انداختند. دودش حوب توی چشمانشان فرو رفت. حق شان بود!

هنوز که هنوزه تو شوک اون شکست مانده اند...

اما امروز هم جنگی بزرگ تر راه انداخته اند. هرچه دارند و ندارند را آورده اند توی میدان!

خیالی نیست. ما که مرد جنگیم. ما که دفاع مان خوب است. مثل حمله مان!

امروز نسل ما نسل دفاع استو مثل دیروز. فقط جنس دفاع عوض شده.

دیروز توپ بود و تانک و سنگرو و خاکریزهای خاکی و ...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و ...

ما مرد جنگیم

بجنگ تا بجنگیم...

۰ نظر ۱۷ مهر ۸۵ ، ۰۵:۳۳
احسان عابدی