معرفی کتاب مسائل توسعه جهان اسلام
مولف: دکتر سعید میرترابی
ناشر: دانشگاه امام صادق(ع)، تهران، 1390
بحث از رابطه میان دین و توسعه سالهاست مورد توجه صاحبنظران مسائل توسعه قرار گرفته و مقالات و کتابهایی نیز در اینباره منتشر شده است.
یکی از تازهترین پژوهشهایی که به بررسی نسبت دین اسلام و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی پرداخته، کتاب «مسائل توسعه جهان اسلام» تالیف دکتر سعید میرترابی است.
این کتاب، مقدمه، شش فصل و یک نتیجهگیری دارد. چارچوب کلی بحث در مقدمه تبیین میشود. در این بخش، تاکید شده که بیشتر از بعد جامعهشناختی، رابطه میان دین و توسعه اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین به پیشینه مطالعات درباره رابطه دین و توسعه از توماس آکوئیناس تا ماکس وبر، مک للند، برنارد روزن و... اشاره کرده است.
به رسم تمام پژوهشها و تحقیقات علمی، اولین فصل کتاب مربوط به مباحث نظری درباره شیوه پیوند دین و توسعه در جوامع انسانی است و در صدد نشان دادن پیوندهای پیچیده بین دین، تمدن و توسعه چه به لحاظ تاریخی و چه در دنیای امروز برمیآید.
علل زوال تمدن اسلام، دیدگاه مکاتب عمده توسعه درباره مسائل توسعه جهان اسلام و دیدگاههای اندیشمندان مسلمان در این حوزه از جمله مباحث دیگر این فصل است.
فصل دوم کتاب با عنوان «پیشینه تاریخی و ویژگیهای امروزی جهان اسلام» به این مباحث مهم میپردازد و مجموعهای از دادههای توصیفی و تاریخی را درباره مختصات جغرافیایی، جمعیتی، اقلیمی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی سرزمینهای اسلامی به مخاطب عرضه میکند. این فصل همچنین با رجوع به سیر تحول رویدادهای چند قرن گذشته در جهان اسلام و به ویژه شیوه تعامل آن با غرب، نشان میدهد که بسیاری از مشکلات و مسائل امروز جهان اسلام از این پیشینه متاثر است.
موضوع فصل سوم کتاب، مسائل سیاست در جهان اسلام است. مولف در این فصل تلاش میکند الگویی کلان برای فهم ویژگیهای سیاست در کشورهای اسلامی ارائه کند و در این راه نقش اسلام را در شکل دادن به عناصر سیاست و روابط قدرت در جوامع اسلامی برجسته مینماید. به اعتقاد مولف، نقش و حضور و بروز دین در کشورهای اسلامی متفاوت است و از این رو به تفصیل به موارد تفاوت و تشابه سیاست در کشورهای اسلامی میپردازد و نشان میدهد نقاط اشتراک سیاست در کشورهای اسلامی آن اندازه زیاد است که بتوان از مقوله «سیاست در کشورهای اسلامی» سخن گفت. در واقع اسلام از راه تاثیرگذاری بر قواعد و هنجارهای کلان حوزه قدرت و تولید نمادها و زبان ویژه سیاست، الگوی ویژهای از روابط قدرت در کشورهای اسلامی شکل میدهد. اما بحث جالب توجه و مهم این فصل، درباره قرائتهای متفاوت جوامع اسلامی از نقش اسلام در سیاست و حکومت است و از انقلاب اسلامی ایران در پایان دهه 1970 به عنوان تحولی بزرگ و جریانساز در گسترش آرمان اسلام سیاسی در بین مسلمانان جهان یاد میشود.
مسائل توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورهای اسلامی موضوع فصل چهارم کتاب است که طی آن، با به کارگیری مجموعهای از شاخصها و متغیرها، وضعیت کشورهای اسلامی در این عرصه با کشورهای در حال توسعه و پیشرفته جهان به دقت مقایسه میشود تا تصویر دقیقی از سطوح توسعه اقتصادی و اجتماعی جهان اسلام به دست داده شود. در این فصل حدود 20 شاخص مختلف در حوزههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطرح شده و به واسطه آن، تفاوت کشورهای اسلامی از نظر سطوح مختلف توسعه یافتگی نشان داده میشود. از جمله مباحث جالب توجه این فصل، مبحث «وضعیت اقتصاد دانش بنیان در کشورهای اسلامی» است که با بررسی چند شاخص مرتبط، موقعیت نامناسب کشورهای اسلامی را در زمینه زیرساختهای اقتصاد دانش بنیان به تصویر میکشد. در جدولی که در این فصل درج شده، تعداد پژوهشگران به ازای هر یک میلیون نفر در کشورهای اسلامی 649 نفر ذکر شده، در حالی که این نسبت در کشورهای جهان، 2532 نفر است. شاخص دیگری که مولف برای نشان دادن وضعیت نامناسب اقتصاد دانش بنیان در کشورهای اسلامی استفاده کرده، سطح فعالیتهای پژوهشی و هزینههایی است که هر کشور به تحقیقات و توسعه اختصاص میدهد. طبق بررسی مولف، این هزینه در کشورهای اسلامی تنها 1,8 درصد از مجموع هزینههای ناخالص داخلی است، در حالی که این هزینه در آمریکا 33,5 و در اتحادیه اروپا 23,5 درصد است. نتیجهگیری کتاب در این رابطه این است که «متاسفانه اکثر کشورهای اسلامی از نظر شاخصهای مرتبط با چنین اقتصادی، به شدت ضعیف هستند و از این نظر حتی از استانداردهای متوسط جهانی و کشورهای در حال توسعه، فاصله بسیاری دارند.»(ص 281)
فصل پنجم کتاب، فرصتها و زمینههای همکاری میان کشورهای اسلامی در حوزههای مختلف را بررسی میکند. در این فصل، سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان مهمترین مجمع رایزنی و همکاری میان کشورهای اسلامی مطرح شده و این سازمان از نظر ساختار و عملکرد مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل ششم کتاب نیز به مطالعه موردی تجربه توسعه در دو کشور مالزی و ترکیه پرداخته است. مولف معتقد است: «این گونه بحثها از آن رو اهمیت دارد که مخاطب با پیچیدگی مقوله توسعه و منحصر به فرد بودن برخی از جنبههای آن در هر کشور آشنا میشود. ضمن اینکه تجربههای موفق دو کشور ترکیه و مالزی میتواند درسهای جالب توجهی برای دیگر کشورهای اسلامی در بر داشته باشد.»
در نتیجهگیری پایانی، تلاش میشود به پرسش اولیه کتاب پاسخ داده شود. پرسش این بود که آیا در بحث از مسائل توسعه، امکان طرح یک تقسیمبندی جداگانه در چارچوب جهان اسلام وجود دارد یا خیر و در صورت مثبت بودن پاسخ، این دستهبندی چه کمکی به مطالعه مسائل توسعه جهان اسلام خواهد کرد؟
قبل از پاسخ اصلی، این نکته متذکر میشود که جهان اسلام از نظر شاخصهای مختلف توسعه، بخشی از جهان سوم یا جهان در حال توسعه به حساب میآید و مجموعه کشورهای اسلامی اندکی از معیارهای متوسط توسعه در جهان در حال توسعه، عقبتر هستند. جهان در حال توسعه نیز خود به 5 منطقه متفاوت تقسیم شده و به عقیده مولف، منطقه جهان اسلام از دو منطقه عقبتر و از دو منطقه جلوتر هستند. بنابراین، نتیجهگیری این میشود که با توجه به پیشینه تاریخی، فرهنگی و مجاورت جغرافیایی کشورهای جهان اسلام، مطالعه مسائل توسعه در این کشورها حتی بر اساس منطق رایج در ادبیات توسعه قابل دفاع بوده و یافتههای ارزشمندی را در این باب به دست میدهد.
همچنین روحیه تسلیم ناپذیری جهان اسلام در برابر غرب و دفاع از هویت اصیل خود در برابر هجمههای فرهنگی به عنوان ظرفیتی بالقوه و بالفعل معرفی میشود که در صورت هدایت صحیح، میتواند دوران طلایی تمدن بزرگ اسلامی را زنده کند. تلاش کشورهای اسلامی برای دستیابی به اقتصاد دانش بنیان و بهرهگیری از تجربه کشور مالزی در این زمینه نیز به عنوان راهکاری مهم در نیل به توسعه در جهان اسلام معرفی میشود.
صحبت پایانی کتاب در رابطه با تقویت پیوندهای برادری و بالفعل کردن ظرفیت وحدت و همدلی کشورهای اسلامی در جهت توسعه همه جانبه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است. دکتر میرترابی معتقد است که «به نظر نمیرسد با توجه به فضای حاکم موجود در روابط میان کشورهای اسلامی، در آیندهای نزدیک شاهد یک اراده سیاسی قوی برای تقویت پیوندها در حوزههای عقیدتی و فرهنگی در سطح اکثر کشورهای اسلامی باشیم. بنابراین بر اساس نظریههای رایج همگرایی، گسترش همکاریها در سطوح فنی و اقتصادی ممکن است به تدریج زمینه بهتری برای همگرایی در دیگر حوزهها فراهم سازد.»(ص 398)
در مجموع میتوان کتاب «مسائل توسعه جهان اسلام» را یک اثر علمی با دادههای عینی و قابل استفاده در تحقیقات میان رشتهای در حوزه اسلام، سیاست و توسعه اقتصادی در جهان اسلام محسوب کرد.
(منتشر شده در ویژه نامه گفتمان الگو، ویژه نامه روزنامه خراسان)