خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد کتاب» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۵۷ ب.ظ

نگاهی به سه کاهن قیصری

سبک داستان‌نویسی محید قیصری خاص است. سوژه‌هایش جالب است و تکراری نیست. درگیرت می‌کند و در داستان غرقت می‌کند. هم رمان‌هایش اینجوری است و هم داستان‌های کوتاهش.

قیصری که ظرفیتش را صرف در دفاع مقدس و جنگ کرده بود، با رمان «شماس شامی» نوع دیگری از سبک داستانی را تجربه کرد که اتفاقاً مورد اقبال هم واقع شد. در شماس شامی، هنر قیصری این بود که سوژه‌ای به نظر کم اهمیت و کوچک را «کشف» کرد و بعد از زاویه‌ای متفاوت و با روایتی خارجی، به ماجرای عاشورا و امام حسین(ع) نگریست.

بعد از شماس شامی، داستان بلند «سه کاهن» نیز بر همان منوال و سبک نوشته شد. باز هم یک قطعه به ظاهر کوچک در زندگی پیامبر اکرم(ص) «کشف» کرد و با هنر نویسندگی و تخیل خود، آن را پرداخت و به یک داستان بلند تبدیلش کرد.

سه کاهن ماجرای تلاش کاهنان یهودی برای تسخیر حضرت محمد(ص) در کودکی است تا او را که می‌دانند قرار است در آینده کائنات را به تسخیر خود در آورد، به نفع خود تربیت کنند و یا حداقل از زوال دین و آیین خود به دست او خودداری کنند.

شاید برای اولین بار در کتاب تحلیلی «تبار انحراف» ماجرای تلاش کاهنان یهودی برای ترور پدر پیامبر و خود پیامبر به صورت تحلیی و مستند و به زبان مخاطب امروزی مطرح شد. اگرچه قیصری در ابتدای کتابش می‌گوید منبع سوژه خود را کتاب «منتهی الآمال» شیخ عباس قمی به او داده، اما محتمل است که تحقیقاتش را در کتاب تبار انحراف انجام داده باشد.

کاهنان که هستند؟!

عموماً چند ایراد به سه کاهن قیصری وارد می‌شود، یکی این است که هیچ جای داستان اشاره ای به یهودی بودن کاهنان نمی‌کند! چرا؟! مگر در تاریخ مسلم نیست که کاهنان یهود برای پیامبر و پدرشان نقشه‌های ترور و ربایش ترتیب داده بودند؟

دیگر اینکه چرا پیامبر در طول داستان حرف نمی‌زند؟

علتش شاید این باشد:

سه کاهن؛ داستان محمد(ص) یا حلیمه؟!

داستان قیصری را نمی‌توان داستان کودکی پیامبر اسلام دانست. سه کاهن داستان حلیمه است، نه داستان محمد!

مضمون این داستان عشق و محبت مادری حلیمه به کودکی است که او را متفاوت با سایر کودکان و حتی فررندان واقعی خویش می‌داند.

حلیمه از ابتدایی که دایگی محمد را پذیرفته، متوجه شده که این کودک، کودکی خاص است. هر چه کودک بزرگ تر شده، حلیمه هم شگفتی‌هایی پیرامون او دیده که جرات بازگویی نزد دیگران را ندارد و آنها را به عنوان رازی بین خود و محمد نگاه داشته است.

بارها هم متوجه سوءقصد به کودک شده و هر بار جانش به لب آمده تا خطر از محمد دور شده است.

حال با کاهنانی مواجه شده که قصد بردن او را دارند و تصور جدایی‌اش از محمد برای او غیرقابل تحمل است. شاید یکی از دلایل حب و علاقه شدید حلیمه به محمد، امانت بودن او باشد، اما مهمتر از این، پیوند عاطفی و روح زلالی است که در محمد دیده و می‌داند فقط اوست که می‌تواند صحنه‌ها و پدیده‌های خارق‌العاده و آسمانی پیرامون کودک را ببیند و درک کند.

حلیمه در راه حفظ و نگهداری از محمد، حتی برخلاف سنت‌های قبیله‌ای اعراب، رو در روی شوهرش هم می‌ایستد و بدون اجازه او از قبیله فرار می‌کند.

خلاصه اینکه اگر اشاره‌ای دقیق به ماهیت کاهنان و نیت اصلی آنها نمی‌شود و یا پیامبر در داستان سخنی نمی‌گوید، به این علت است که داستان، داستان آنها نیست، روایت عشق و علاقه مادری به فرزندی آسمانی است.

قلم قیصری شیواست. به دل می‌نشیند. در سه کاهن ضرباهنگ تندی را در پیش می‌گیرد تا احتمالاً هیجان اتفاقات به خواننده منتقل شود.

اما معلوم نیست چرا برخی واژه‌ها را از خودش درآورده؟ مثلاً جایی می‌نویسد: «می‌مَزَد» یعنی مزه می‌کند! یا مثلاً جمله را سخت می‌کند و می‌گوید «از مرکوبش پیاده شد»!

سه کاهن به یک دلیل چندان برایم جذاب نبود و آن اینکه سوژه و پایان اتفاق را از قبل می‌دانستم و ماجرای کاهنان را هم خوانده و هم در بخشی از آن را در فیلم سینمایی «محمد(ص)» دیده بودم. لذا از ابتدای داستان تعلیقی برایم به وجود نیامد. اما مطمئن هستم برای دیگرانی که مانند من نیستند، تعلیق‌های فراوان قیصری به وجدشان خواهد آورد.

سه کاهن مجید قیصری را انتشارات عصر داستان با قیمتی نه چندان زیاد منتشر کرده است.

۲ نظر ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۷
احسان عابدی

جام جم- احسان عابدی*: انقلاب اسلامی ایران چنان عظمتی در درون و برون خود دارد که شعاع انوار آن به هر سمت و سویی پراکنده شده است و از هر طرف که به این واقعه بزرگ قرن بیستم بنگریم، دری برای ورود به یک مبحث مهم و قابل تامل به روی ما باز می‌شود.

سیره و زندگی رهبران و پیش‌قراولان انقلاب اسلامی یکی از عرصه‌های مهم و پر راز و رمزی است که گاه می‌توان دلایل پیروزی و ماندگاری انقلاب را در دل آن جستجو کرد. البته که موفقیت انقلاب اسلامی و ایجاد آن را نمی‌توان قائم به اشخاص دانست، اما سیره و رفتار بصیرت‌گونه برخی از رهبران موثر در انقلاب، در جریان و روند حرکت نهضت تاثیرات به سزائی گذاشته است.

به جز زندگی و رفتارهای خاص رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، اشخاص دیگری نیز ذیل رهبری ایشان به هدایت‌گری انقلاب پرداخته‌اند که آشنایی با زندگانی و سیره آنها کمک شایانی به تحلیل انقلاب اسلامی خواهد کرد.

شهید صدوقی در آیینه کتاب

شهید آیت‌الله محمد صدوقی از جمله نزدیکان به امام خمینی(ره) و هدایت‌گران موثر انقلاب بودند که شخصیت و منش خاص ایشان، محبوبیت و مقبولیت کم‌نظیری در بین انقلابی‌ها ایجاد کرده بود و اگرچه جنبه‌های حضور ایشان در استان یزد پر رنگ‌ شده، اما نقش موثر ایشان در روند انقلاب اسلامی و فرا تر از محدوده استان یزد قابل تامل و تدقیق است.

تا کنون بیش از 10 عنوان کتاب و شمار زیادی مقاله درباره شخصیت شهید صدوقی به نگارش درآمده که هرکدام با ادبیاتی خاص و با نگاه و رویکردی متفاوت به بررسی و ثبت تصویر از ایشان پرداخته‌اند. بخشی از این کتاب‌ها تحقیقی و مستند به اسناد ساواک است که بیشتر مورد استفاده محققان و علاقه‌مندان به پژوهش‌های تاریخی قرار می‌گیرد.

اما آنچه که در کنار آثار پژوهشی مهم به نظر می‌آید، کتاب‎‌هایی است که علاوه بر مستند بودن، قابل استفاده و قابل درک برای عموم مردم باشد. صرف اینکه مؤلفی زندگی‌نامه شهید صدوقی و یا هر شخصیت دیگری را با ادبیاتی تحقیقی و به صورت انشائی تهیه کند، اگرچه کار قابل تقدیری است، اما عامه مردم معمولاً ارتباط چندانی نمی‌توانند با این آثار برقرار کنند. هنر نویسندگان این است که از دل مستندات، خاطرات و آنچه که از یک شخصیت مهم بر جا مانده، با ادبیات و زبانی پرداخته شده برای فهم عموم مردم اثری گردآورند که تصویری دقیق و قابل لمس برای مخاطب ترسیم کند.

کتاب تازه منتشر شده‌ی «رهبر دارالعباده» با چنین انگیزه‌ای تدوین شده که در نوع خود درباره شهید صدوقی منحصر به فرد است. این کتاب به همت محمدعلی جعفری تالیف و در سال 94 توسط نشر خط‌شکنان انتشار یافته است.

رهبر دارالعباده چه می خواهد؟

مؤلف در بخشی از مقدمه خود نوشته است: «دل‌خواهم این بود تا تصویر این مرد را چنان واضح بسازم که دیدنش روشنا باشد در سبک زندگی ما.» یعنی هدف، ترسیم الگویی از شهید صدوقی برای سبک زندگی مخاطب است، اما چقدر این هدف محقق شده است؟!

روش کار در کتاب «رهبر دارالعباده»، کوتاه‌نگاری‌های پیوسته از خاطرات و مستندات شهید صدوقی به انضمام تصاویر ایشان است. این کوتاه‌نگاری‌ها گاه به دو سطر تمام می‌شود و گاه یک صفحه را به خود اختصاص می‌دهد. زبان کتاب، صمیمی و بدون تکلف است و مخاطب به خوبی می‌تواند در هر بخش با شخصیت شهید صدوقی ارتباط برقرار کند.

نکته قابل تحسین در نگارش کتاب این است که بیشتر متون، خواننده را به تفکری هرچند کوتاه وا می‌دارد و او را برای لحظه‌ای هم که شده درگیر رفتار شهید صدوقی می‌کند. به عنوان مثال در صفحه 63 می‌خوانیم:

«دکتر شیبانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی آمده بودند یزد. از آقای صدوقی پرسیدند:

  • در حالی که شاه ارتش قوی و سلاح دارد، چطور مبارزه کنیم؟
  • با همان نیرویی که موسی با فرعون و ابراهیم با نمرود جنگید.»

در این نوشته کوتاه، مخاطب هم به قدرت استدلال و اتکای شهید صدوقی به نصرت الهی پی می‌برد و هم یکی از گره‌های فکری مبارزات زمان انقلاب برایش باز می‌شود که مبارزان چگونه با دست خالی و با ایمان به یاری خداوند، رژیم شاه را از پا درآوردند. علاوه بر این، تفاوت دیدگاه دو طیف فکری موثر در انقلاب اسلامی مشخص می‌شود و...

نکته دیگری که کتاب «رهبر دارالعباده» در شخصیت شهید صدوقی برجسته کرده است، صراحت و شجاعت شهید در مبارزه و مقابله با رژیم شاه است. خصوصیتی که البته از قدیم تاکنون درباره ایشان نقل و روایت شده، اما شاید در این کتاب به گونه‌ای خاص و ویژه‌تر پرداخته شده است.[1]

اما مؤلف کتاب چقدر در تحقق هدف خود، یعنی ترسیم الگوی سبک زندگی برای مخاطب موفق بوده است؟ چند درصد از محتوای کتاب بیان کننده سبک زندگی شهید صدوقی است؟

اساساً شخصیت شهید صدوقی و سیره ایشان به عنوان یکی از رهبران انقلاب، می‌تواند الگوی خوبی برای فعالان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باشد. اما این شخصیت خاص چقدر می‌تواند الگوی سبک زندگی مردم عامه هم باشد؟ و اگر الگو هست، در این کتاب به چه میزان خصوصیات الگویی ایشان برای سبک زندگی مردم عامه پرداخته شده است؟

عمده مطالب کتاب رهبر دارالعباده، سیره شهید صدوقی در مبارزات انقلابی و سیاسی است و مقدار اندکی نیز مطالب مرتبط با سبک زندگی شخصی ایشان دیده می‌شود. بنا بر این، اگر آن‌گونه که مؤلف اشاره کرده، هدف کتاب ترسیم یک الگو برای سبک زندگی باشد، این الگو برای خواص جامعه است و عامه مردم را بهره چندانی از آن نیست. هدف برای خواص تحقق یافته، اما برای عوام خیر! مگر اینکه منظور نویسنده از «ما» طیف خاصی از جامعه بوده باشد.

چند نکته از کتاب

اما نکات و ابهاماتی نیز درباره ساختار و نگارش کتاب به نظر می‌رسد که به صورت خلاصه مطرح می‌شود:

-اگرچه هدف مؤلف تاریخ‌نگاری نبوده، اما اشاره به تاریخ و زمان وقوع برخی اتفاقات برای خواننده‌ ضروری است. برای مثال، در صفحه 6، سال مهاجرت به اصفهان و بازگشت از آنجا، در صفحه 9، سالی که به قم رفت، در صفحه 20، تاریخ سخنرانی و...

- پرش‌های زمانی روایات نیز به یک‌باره و گاه ابهام آفرین است. مثلاً در اولین قطعه در صفحه 6 نوشته شده «از نوادگان شیخ صدوق بود» و در قطعه بعدی نوشته «بیست ساله شده بود». یا صحبت از بازگشت شهید صدوقی از اصفهان به یزد است که بلافاصله سخن از حضورش در قم به میان می‌آید. مگر اینکه واقعاً اطلاعاتی از این دوره‌های زمانی موجود نباشد.

علاوه بر این، در یک مورد توالی زمانی نیز رعایت نشده که گمان نگارنده این سطور بر اشتباه در صفحه‌آرائی است. آنجا که صحبت از سال 41 و انجمن‌های ایالتی و ولایتی است، ناگهان در صفحه بعد با تاریخ «سیزده محرم 57» مواجه می‌شویم. مطالب صفحه بعد (صفحه 25) هم ظاهراً مربوط به سال‌های پیروزی انقلاب است، اما در صفحه بعد مجدداً مباحثی مربوط به سال 42 و تبعید امام خمینی(ره) نوشته شده است.

-روال کتاب بر این است که مرجع نقل قول‌ها و خاطرات درج نشود و به صورتی مطالب مطرح شود که اصالت با موضوع باشد نه گوینده. اما برخی موارد، ناگزیر نیاز به ذکر مرجع و منبع دارد و اگرچه منابع در پایان به صورت کلی درج شده، با این حال می‌توانست در پانویس صفحه و یا با ارجاع به پایان کتاب مشخص شود. به عنوان مثال صفحات 9، 16، 17، 29 و...

- به نظر می‌رسد برخی خاطرات اهمیت چندانی برای درج در کتاب نداشته است. مثلاً در صفحه 65 می‌خوانیم: «اگر بین سخنرانی چیزی یادش می‌آمد از پشت بلندگو صدایمان می‌زد. باید از بین مردم خودمان را می‌رساندیم کنار منبر. حرفش را به ما می‌گفت و دوباره سخنرانی را ادامه می‌داد.»

موارد دیگری هم مثل گزارش ساواک از نامه شخصی از اتریش به شهید صدوقی(صفحه33)، خاطره‌ای بدون نام درباره نامه‌نگاری یک دانشجو با شهید(صفحه29) چندان حائز اهمیت به نظر نمی‌رسند.

از سوی دیگر، خاطرات مشهور دیگری مثل حضور ایشان در منطقه زلزله‌زده طبس، جریان نام‌گذاری میدان مجاهدین، تعویق زمان نماز جماعت ماه رمضان مسجد حظیره برای مقابله با توطئه رژیم پهلوی و... در کتاب ذکر نشده است.

-هرچقدر صفحه‌آرائی و طرح جلد کتاب جالب و زیباست، اما قطع خشتی کتاب چندان جذاب به نظر نمی‌رسد. شاید علت کوچکی قطع کتاب به کم بودن متن بستگی داشته باشد.

البته مواردی از این دست قطعاً از ارزش کتاب نمی‌کاهد و صرفاً نقدی است بر ساختار کتاب که شاید در چاپ‌های بعدی مورد توجه نویسنده و ناشر قرار گیرد.

در مجموع باید اذعان کرد که کتاب «رهبر دارالعباده» تصویری خوب و واقعی و دورنمایی جذاب از شخصیت شهید صدوقی به مخاطب نشان می‌دهد. البته ذکر این نکته هم لازم است که سال‌ها قبل از این، کتاب «روزی خواهم خفت؛ برای همیشه» توسط شمسی خسروی و انتشارات سوره مهر منتشر شده که آن کتاب نیز با یک روایت داستانی جذاب، زندگی شهید صدوقی را به نگارش در آورده که آن کتاب نیز ارزش ادبی و تاریخی خوبی دارد و تصویری مفصل‌تر و همراه با رویدادهای مهم انقلاب اسلامی در یزد برای مخاطب عرضه می‌کند. حتی به نظر می‌رسد نوع پرداخت آن کتاب و داستانی بودن روایت آن به مراتب جذاب‌تر از کتاب «رهبر دارالعباده» است.

کتاب «رهبر دارالعباده» منبع خوبی برای آشنایی نسل جوانی است که شهید محراب، حضرت آیت‌الله صدوقی را ندیده‌اند و ذهنیت‌شان از این مرد با بصیرت، نام‌هایی بر خیابان‌ها و کوچه‌ها و میادین و... است. البته که خواص و فعالان فرهنگی و اجتماعی نیز می‌توانند الگوی مناسبی از شهید صدوقی در این کتاب بیابند.
 

*-کارشناس منابع اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان یزد

 


[1] -رهبر معظم انقلاب درباره شجاعت شهید صدوقی فرموده‌اند: «از جمله خصوصیات مرحوم آیت‌الله صدوقی که ایشان را در حرکات انقلابی به صورت فرد مؤثری در می‌آورد، شجاعت آن مرد بود.»

۳ نظر ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۹
احسان عابدی

«شازده حمام» نام کتابی است که حالا دیگر شهرتی برای خود یافته و به چاپ بیستم هم رسیده و خوانندگان بسیاری را به خود جذب کرده است. نویسنده شازده حمام، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی است که در حال حاضر از اساتید برجسته و مطرح در علم جغرافیا است.

شازده حمام در اواسط دهه 80 نوشته شده و موضوع آن، خاطرات و شرح حال نویسنده و مردم یزد در دهه 30 و 40 است. نگاه‌ها به این کتاب متفاوت است. برخی از یزدی‌ها به شدت با انتشار و توزیع آن مخالف هستند و برخی مورد تحسین و تقدیرش قرار داده‌اند و معرفی یا هدیه می‌دهند. البته که هرکس برداشت خود را از کتاب دارد و بر رد یا تایید خود دلیل و منطقی نیز مطرح می‌کند. چندی پیش به همت اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان یزد نشستی برای نقد این کتاب برگزار شد که به دلیل محدودیت زمان، نقد و نکات بنده درباره کتاب، مختصر و ناتمام ماند. لذا در این نوشتار، نگاهی تفصیلی‌تر به شازده حمام خواهیم داشت.

ساختار و نوشتار

خاطره‌نگاری چند سالی است در بین نویسندگان و شخصیت‌های اجتماعی و سیاسی ایران رونق گرفته و البته عمده کتاب‌های خاطرات منتشر شده، مربوط به شخصیت‌های سیاسی و برخی مقامات سابق ایران (قبل و بعد از انقلاب) و یا رزمندگان دفاع مقدس و سرداران و فرماندهان جنگ است که برخی از آنها با استقبال خوب مردم مواجه شده است.

۱ نظر ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۱:۱۴
احسان عابدی
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ

کتاب پروانه ای روی شانه

طرح جلد خوشکل‌اش چند ماهی بود در قفسه کتابخانه کتابخانه امام علی و رئیس فرهمند، تحریکم می‌کرد برش دارم و بخوانمش. این اتفاق خوب رخ نداد تا در یکی از نشست‌های صمیمی و کتابخوانی گروهی که «لذت کتاب» نامش نهاده‌ایم، قرار بر مطالعه این داستان گذاشته شد. بگذریم...

 

خلاصه داستان:
«پروانه‌ای روی شانه» داستان دو خانواده است که هر کدام جوانی کم‌شنوا دارند و هر یک از اعضای این خانواده با مشکلات خاص خود دست ‌به گریبانند. سیاوش، جوان کم‌شنوا و دانشجوی نقاشی به همراه نرگس، دختر دانشجوی کم‌شنوا در موسسه‌ای مرتبط با کم‌شنوایان به صورت افتخاری کار می‌کنند. سیاوش به نرگس علاقه‌مند است و سعی در شناخت بیشتر او دارد، اما نرگس از این موضوع آگاه نیست. منیر و منصوره، دو مادر داستان، درگیر در مشکلاتی هستند که خود را مقصر آن می‌دانند. مسعود، پدر نرگس هم گرفتاری‌های درونی و شخصی دارد و خود و خانمش را مسبب این مشکلات می‌داند و...

داستان جالبی بود. آرام و آرام و آرام. پی‌رنگی روان‌شناسانه دارد با مایه‌هایی از فلسفه «بودن» و زندگی در جامعه‌ای که با «من»، «او»، «ما» و «آنها» ساخته شده و تنهایی در آن معنا ندارد. اگر هم کسی احساس تنهایی کرد، خودش خودش را تنها کرده‌است. چون جامعه از «تن‌ها»یی تشکیل شده که لاجرم حضور، تاثیر و دخالت یکدیگر را در زندگی خود احساس می‌کنند.

داستان ناصح را می‌توان داستان «تنهایی آدم‌ها» نامید. این مساله چندبار در کتاب مستقیم و غیرمستقیم مطرح می‌شود و دلیل آن نیز یک چرخه بیمار و خطرناک است: «خودمقصر پنداری» در مشکلات، که به  «از خود بیگانگی» می‌انجامد و از خود بیگانگی نیز نتیجه‌ای جز «تنهایی» ندارد.

پروانه ای روی شانه پنج شخصیت دارد. این پنج نفر راوی داستان هستند و هرکدام شرح حال خود را برای خواننده «درد دل» می‌کنند.

 

«منیر» خود را «مقصر» ناشنوا شدن بچه‌هایش می‌داند و بر تصمیم‌هایی که در «گذشته» گرفته، حسرت می‌خورد.

«مسعود»، شوهر منیر است. او هم زندگی خود را تباه شده می‌داند و «مقصر» اصلی مشکلات‌ش را خودش و تصمیم‌ها و رفتارهای «گذشته»‌اش می‌داند. تفاوت مسعود با بقیه این است که او خود را در ارتباط با خانواده و همکاران و... ناتوان می‌داند و به شدت خودکم بین است.

«منصوره» هم جوانی کم‌شنوا دارد و در جوانی با وجود مخالفت خانواده‌اش، با یک جوان خوشگذران اردواج کرده و شوهرش بعد از مدتی او را رها کرده و رفته است. او هم خود را در وضعیت کنونی زندگی‌اش «مقصر» تام و تمام می‌داند و بر کرده‌هایش در «گذشته» افسوس و حسرت می‌خورد.

«سیاوش»، پسر منصوره، جوانی کم‌شنوا است که دانشجوی هنر است و اهل کتاب و مطالعه و هنر و... . سیاوش کم‌شنوایی خود را عامل تنهایی و دوری خود از جامعه می‌پندارد و البته مادرش را هم در وضعیت زندگی‌اش دخیل و مقصر می‌داند.

«نرگس» دختر مسعود و منیر هم دختر جوان کم‌شنوایی است که به شدت در ارتباط با هم‌کلاسی‌هایش مشکل دارد و کم‌شنوایی خود را عامل دوری سایرین از خود و خود از سایرین می‌داند.

 

دو کلیدواژه «مقصر» و «گذشته» در روایت شخصیت‌ها مشهود است و علت العلل «تنهایی» آنها هم غرق بودن در «گذشته» و خودمقصر پنداری مفرط در زندگی است. آنها گامن می‌کنند که در حال تاوان دادن به گذشته و تصمیم‌های غلط خود هستند. اما فکر کردن به گذشته و حسرت خوردن چه دردی از ما دوا می‌کند؟ آدمی تا کی می‌تواند در پیله اشتباهات گذشته خود گرفتار بماند و خودخوری کند؟!

البته هنر ناصح این است که داستان را با همین تلخی تمام نمی‌کند. شخصیت‌های داستان وقتی به روال عادی زندگی بر می‌گردند و جریان تازه‌ای در خود احساس می‌کنند که به فکر حل کردن مشکل اصلی خود، یعنی رهایی از افکار منفی و خروج از پیله تنهایی می‌افتند.

فراموشی گذشته‌ی پر اشتباه اولین گام بهبود افکار و درونیات مسعود، منیر و منصوره می‌شود و ابراز علاقه سیاوش به نرگس و رسمی کردن این عشق و محبت، روح تازه‌ای در هر دو خانواده می‌دمد.

 

تعدد راوی در داستان، کار ویژه بهنام ناصح در پروانه ای روی شانه است و آنها که دستی در نویسندگی دارند، به سختی این کار واقف‌اند. اما ناصح توانسته با نثر شیرین و ایجاد کشش در داستان، از عهده پرداخت این مساله به خوبی برآید.

اما انتقادی که در این کار می‌توان بر او وارد کرد، یک‌سان شدن تقریبی لحن راوی‌هاست. به سختی می‌توان تفاوت لحن زن‌ها و مردهای داستان را تشخیص داد و این ایراد کمی نیست. خواننده باید احساس کند که این متن را از زبان یک زن می‌شنود یا یک مرد است که در حال روایت است.

انتخاب سوژه کم‌شنوایان نیز قابل تحسین است. به ندرت داستان و رمانی در این باره پیدا می‌شود که به این صراحت و ظرافت اوضاع و احوال زندگی و مشکلات کم‌شنوایان را تصویر کرده باشد. البته در یک مصاحبه از بهنام ناصح خواندم که قریب به دوسال درباره رمانش تحقیق و تفکر کرده است.

یک قاچ از کتاب، درباره کتاب؛

«هر کتابی که می‌خوانیم چیزی به ما می‌دهد و چیزی از ما می‌گیرد؛ ما کتاب را فرسوده می‌کنیم و او ما را. ما بر اوراقش دست می‌کشیم، جلدش را کثیف می‌کنیم و سطر سطرش را می‌بلعیم و او بر روح ما تلنگری می‌زند و گاه خراشی ایجاد می‌کند و از همه مهم تر ما را از مطالعه کتابی دیگر که فکر می‌کنیم شاید از این کتاب دلپذیرتر باشد محروم می‌کند و ما مدام از حسرت آنها با اشک و تردید به آنچه در دست داریم نگاه می‌کنیم...»

پروانه‌ای روی شانه؛ صفحه 105

پ.ن:

نشر آموت با مدیر دوست داشتنی‌اش، یوسف علیخانی، چند سالی است از حیطه رمان‌های آبگوشتی عامه پسند خارج شده و با رمان‌های عاشقانه و دلنشینی خود را در میان ناشران داستانی متمایز کرده است. از یوسف علیخانی در نمایشگاه کتاب امسال به این خاطر شدیداً تشکر کردم.

* عکس از وبلاگ امروز لی لی چی می خونه؟

** لینک انتشار این مطلب در سایت انتشارات آموت

۵ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۳۱
احسان عابدی
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ق.ظ

معجزه عاشورا

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - معجزه عاشورا

نقدی بر کتاب معجزه عاشورا

در طول هزار و سیصد و چند سالی که از قیام اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام)و واقعه عاشورای سال 61 هجری قمری گذشته است، تحلیل و تفاسیر مختلفی از اشخاص، متفکرین، علماء، مراجع و... در خصوص اهداف و انگیزه‌های امام حسین(علیه‌السلام)از مقابله با یزید و به وجود آمدن حادثه کربلا ارائه شده است که اختلاف در برخی از آنها بسیار زیاد و حتی برخی در تقابل با برخی دیگر است. اهمیت طرح دیدگاه و نظریه در باب فلسفه‌های قیام امام حسین(علیه‌السلام)آنجاست که ارائه تحلیل غلط به مخاطبین، می‌تواند آفات و آسیب‌های معرفتی و مبنایی را در پی داشته باشد.

حسین غفاری در کتاب «معجزه عاشورا» بر آن بوده تا ضمن مطرح کردن تفاسیر معروف و مختلف از فلسفه به وجود آمدن حادثه کربلا و رفتار امام حسین(علیه‌السلام)نقدی بر آنها داشته باشد و البته دیدگاه جامع‌تری را ارائه کند.

قبل از هر چیز باید اشاره کرد که معجزه عاشورا کتابی تالیفی از یک نویسنده نیست. این کتاب گردآوری شده‌ی سخنرانی‌های آقای غفاری است که در 12 جلسه در سال 88 در محل موسسه پژوهشی فلسفه در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برای جمعی «خصوصی» ادا شده است. لذا علی‌رغم احترام به آقای غفاری، باید معجزه عاشورا را یک اثر «منبری» در باب تحلیل حادثه عاشورا دانست، اگرچه سخنران محترم با پژوهش و تحقیق سخن گفته باشد و منبع برخی از اشارات‌شان هم در کتاب زیرنویس شده باشد. وجود چند مورد خاطره‌گویی در کتاب، بار منبری بودن کتاب را افزایش می‌دهد. و البته این سخن نه به معنای تنزل دادن به منبر و مباحث منبری است، بلکه توضیح لازمی است قبل از مطالعه کتاب.

بر این اساس، سه تحلیلی که به نظر نویسنده بازتاب بیشتری در جامعه دینی و علمی یافته، تحلیل اجتماعی، تحلیل فردی و تحلیل ظاهری است.

در تحلیل فردی، امام حسین(علیه‌السلام)بر اساس انگیزه شخصی و فردی و برای یک ماموریت الهی که برای تکامل معنوی او بر عهده‌اش گذارده شده بود، قیام کرد. چیزی شبیه دستور قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم(علیه‌السلام).(ص 88) در این تحلیل، با این پیش زمینه که امامت در شیعه عنصری معنوی و روحی است، حادثه عاشورا یک حرکت فردی و معنوی که منحصر به امام حسین(علیه‌السلام)است محسوب می‌شود که البته در بین سایر امامان شیعه استثناست.

تفسیر دوم یعنی تفسیر اجتماعی، قیام حضرت را یک حرکت اجتماعی محض و انقلابی برای تغییر ساختار سیاسی می‌داند که طی آن، هدف امام و یاران‌شان شهادت نبوده، بلکه هدف اصلاح اجتماعی و رسیدن به وضع مطلوب بود.(ص 89) دیدگاه‌های مرحوم شریعتی و صالحی نجف‌آبادی، مولف کتاب «شهید جاوید» و مدرسی طباطبایی، مولف کتاب «مکتب در فرایند تکامل» از جمله این تفاسیر است.

در تفسیر سوم، قیام امام حسین(علیه‌السلام)یک انقلاب همراه با حرکات نظامی و خشونت‌بار تفسیر می‌شود که معقولانه نبوده و در آن، شکست حضرت از قبل معلوم بوده است.

آقای غفاری تحلیل اول و دوم را نقد کرده و تحلیل سوم را به کلی رد می‌کند و در صدد است تا خود تحلیل دیگری را به عنوانتحلیل جامعارائه کند. ایشان به صورت مفصل تمام دیدگاه‌ها را، حتی گاه با حواشی و برخی جزئیات نقد کرده و آنها را ناقص و از سر برداشت‌های اشتباه می‌داند.

نویسنده محترم، مقدمه‌ای بسیار طولانی برای ارائه دیدگاه جامع خویش مطرح کرده است که طی آن، مسائل متفرقه‌ای مانند نقد واگذاری اقتصاد به بخش خصوصی و... نیز بیان می‌شود، اما به طور مشخص و مستقیم نظریه‌ای که مشخصاً نظریه جامع تفسیر قیام اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام)باشد، در طول و عرض کتاب یافت نمی‌شود. به نظر می‌رسد انگیزه اصلی مولف (یا سخنران) نقد مفصل دیدگاه‌های مطرح درباره قیام امام حسین(علیه‌السلام)بوده و مخاطب باید با جمع‌بندی مطالب، خود به یک تحلیل کلی دست یابد. از همین رو، می‌توان کتاب «معجزه عاشورا» را نقدنامه‌ای بر برخی از کتاب‌ها و نظرات چند متفکر معاصر درباره حادثه عاشورا دانست که در 520 صفحه گسترده شده است.

البته این به معنی گذشتن از نظرات و استدلال‌های عاقلانه و مبتنی بر معارف اصیل دینی در نقدهای ایشان نیست.

اما چند نکته در نقد کتاب:

در ذکر منبع و مأخذ مطالب، بی‌نظمی و آشفتگی به چشم می‌خورد. منبع بعضی مطالب و روایات در پانویس کتاب ذکر شده و بسیاری دیگر بدون ذکر منبع و مأخذ مطرح شده است.

«پُرگویی» از جمله ویژگی‌های کتاب معجزه عاشورا است. مطالبی در اثنای بحث اصلی وارد کتاب شده که هیچ نیازی به طرح آنها در موضوع تفسیر حادثه عاشورا احساس نمی‌شود. به عنوان مثال، نقد واگذاری اقتصاد به بخش خصوصی ناگهان در میان تحلیل ایشان جلوه می‌کند و مسائل روز اقتصادی مطرح می‌شود. یا در بین تحلیل ماجرای ذبح حضرت اسماعیل به دست حضرت ابراهیم است که بی‌دلیل به تبیین نظریات معتزله و اشاعره درباره حسن و قبح فعلی گریز می‌زند. شاهد دیگر اینکه از بحث فلسفه قیام امام حسین(علیه‌السلام)بی‌ارتباط، به بحث سنت‌های عزاداری و اصلاح روش‌های سوگواری برای حضرت کشیده می‌شود. حتی تفسیر غزلی از حافظ شیرازی و انطباق آن با حادثه عاشورا هم بی‌ارتباط با موضوع کتاب به نظر می‌رسد.

علت این پرگویی و طرح مباحث کم‌ارتباط با موضع اصلی، چیزی جز طرح مبحث در سخنرانی و روی منبر نیست. اصولاً در سخنرانی ذهن آدمی به هر سویی می‌رود و از هر دری امکان سخن فراهم می‌شود، اما برای تهیه یک کتاب پژوهشی کمتر حاشیه و مسائل متفرقه پیش می‌آید.

نکته دیگری که در کتاب جلب توجه می‌کند، پرداختن چندباره به موضوع گریه و اشک بر مصیبت عاشورا است. مولف(یا همان سخنران) در مجلس دوم کتاب، به تفصیل درباره چیستی گریه و آثار و فلسفه اشک ریختن بر امام حسین(علیه‌السلام)سخن می‌گوید و مجدداً در ادامه و از جمله در مجلس دهم، درباره گریه بر مصیبت‌های عاشورا نظرات خویش را تکرار می‌کند. به نظر می‌رسد مولف تاکید خاصی بر آثار گریه بر امام حسین(علیه‌السلام)داشته‌اند.

اما نثر روان و خوانا، آوردن مثال‌های جالب توجه و طرح برخی سوالات درگیر کننده از جمله محاسن کتاب معجزه عاشورا است که نباید از تحسین آن سر باز زد.

کتاب معجزه عاشورا تالیف حسین غفاری است که انتشارات حکمت آن را در 520 صفحه منتشر کرده است.


,,,,
۰ نظر ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۳۶
احسان عابدی
يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۰ ق.ظ

سینما پاراگراف

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - سینما پاراگراف

«سینما پاراگراف» کتابی است از محمدرضا حدادی که انتشارات میراث اهل قلم، ناشر محبوب دوران دانشجویی، منتشر کرده است.

این کتاب همان طور که زیر عنوان اصلی روی جلد نوشته شده، «گزیده‌ای از بهترین دیالوگ‌های تاریخ سینما» است که از بین فیلم‌های کشورهای مختلف انتخاب شده است. البته این توضیح را باید کمی اغراق آمیز دانست که این 72 فیلم انتخاب شده، بهترین فیلم‌های تاریخ سینما است. اگرچه بیشتر آنها فیلم‌های معروف سینما باشد.

در بین این 72 فیلم، 14 فیلم ایرانی هم دیده می‌شود. در انتخاب فیلم‌های ایرانی هم باید تامل کرد!

مثلاً فیلم‌هایی مثل «قاعده بازی» و «مارمولک» انتخاب شده اما کارهایی چون «هامون» یا «از کرخه تا راین» و «شوکران» یا حتی «گاو» و... دیده نشده است.

نویسنده به مقدمه‌ای 2 صفحه‌ای از خود بسنده کرده و مابقی 80 صفحه را به دیالوگ‌های انتخابی خود اختصاص داده است. هر فیلم در یک صفحه که عنوان فیلم و ترجمه آن به انگلیسی، نام فیلمنامه نویس و کارگردان، سال تولید، تصاویری از بازیگران و کارگردان و بالاخره گزیده‌ای از دیالوگ!

دو فیلم «قیصر» کیمیایی و «سوته دلان» علی حاتمی که تولید قبل از انقلاب هستند هم انتخاب شده‌اند.

کتاب خواندنی است. حداقل می‌تواند یادآور خاطره فیلم بینی برای بعضی‌ها باشد.

قیمت پشت جلدش که سال 91 خورده، 1500 تومان است، ناقابل!

خواندنش هم شاید کمتر از یک ساعت وقت تان را بگیرد.

این هم تصویری از صفحه بندی داخلی کتاب:

 


,,,,
۰ نظر ۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۵:۴۰
احسان عابدی