حسینِ علی
«...بانوان پریشان گشتند. و کودکانِ تشنه در آن ستمستانِ نابسامان به فغان آمدند. و شگفتیها نمود یافت. گویی گستاخیای که روا داشتند، آغازگر تکاپوهای نهان و آشکار شد. و در این تکاپوهای آشکار و نهان بود که با اشاره بانوی کربلا کوفه بیآوا بماند، هر آوایی بیآوا بماند، زنگِ گردنِ شتران نیز از جنبش بازماند.
در این تکاپوهای آشکار و نهان بود که سرِ بریده خواندن گرفت:
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا
سری از تن جدا، زبانِ رسا به کلام گشود.
اگر همه پسرانِ همه میسونهای جهان یک جا شوند، یک تن شوند، یکی شوند، نمیتوانند در برابر رازهای الهی ایستادگی کنند؛ نمیتوانند نور اقدس او را خاموش گردانند.
سرِ بریده خواندن گرفت. آدمی در گردابی ژرف از اندوه فرو شد.
و این اندوه به شهبانوی امیهزادگان رسید. هند، سراسیمه خویشتنداری نیارست. بیتاب و بیحجاب به مجلس یزید شد:
-سرِ پسر رسول خدا بر درگاه کاخسرایمان آویخته است؟
و نابکار به کار شد. برخاست. دستار خویش بر سر همسر افکند و گفت:
- مویه کن، مویه کن بر حسین! که دستخوش شتابکاری ابن زیاد گردید.
و چنین وانمود که در اندوه زایی، او را دستی نیست. و نابکاری، نابکاری عبیدالله زیاد است. و چنین نبود و نیست؛ چرا که...
در یک سو حسین، زینب است. زینب، عباس است. عباس، علی اکبر است. علی اکبر، حبیب است. حبیب، بریر است؛ بریر، زهیر.
و در یک سو عمرِ سعد، شمر است. شمر، عبیداللهِ زیاد است. عبیدالله یزید است و چنین و چنین...
همیشه چنین بوده است.
و جهان دو نیمه میشود؛ یا هابیل، یا قابیل؛ یا فرعون، یا موسی؛ یا حسین یا همه قابیلیان و فرعونیان و امویان و عباسیان و همه زمینیهای زمین. در هر دو سو یکپارچگی است.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ ... وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
و چون در هر دو سو یکپارچگی است، شیطان در یک سو توانا، و در سوی دیگر ناتوان میماند؛
همه را اغوا خواهم کرد؛ جز بندگان نابِ تو را.»
کتاب خواندنی و ارزشمند «حسینِ علی» نوشته م.موید، شرکت چاپ و نشر بینالملل، ص 34 تا 36
,,,