سال 93 سال خوبی به لحاظ مطالعه برایم بود. در هفته آخر سال، به این فکر میکردم که در بین کتابهایی که خواندم بهترین آنها کدام بود؟!
از خودم به خاطر مطالعه خوب در سال 93 و مخصوصا به دلیل خواندن این 4 کتاب تشکر میکنم!
1- خانواده / کاری از انتشارات صهبا
این کتاب با استفاده از بیش از یکصد سخنرانی رهبر معظم انقلاب، مربوط به جلسات خطبهخوانی عقد، نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(سلام الهعلیها) و جلسات با بانوان نخبه به کار رفته است. سخنان ایشان در این کتاب حاوی مطالبی با موضوع فلسفه و اهمیت ازدواج، تفاوت نظر اسلام و غرب درباره ازدواج، تفاوتها و جایگاه مرد و زن در خانواده و... است.
کتابی مفید برای زن و شوهرهایی که میخواهند زندگی خوب و عاطفی و متعالی داشته باشند.
2- به مجنون گفتم زنده بمان (حمید باکری)/ کاری از انتشارات روایت فتح یا تدوین فرهاد خضری
پانزده خاطره از همسر، همرزمان، دوستان و نزدیکان شهید حمید باکری به ویژه از دوران جنگ و فداکاریها و شجاعتهای اوست که واقعا مرا مجذوب شخصیت و منش شهید باکری کرد.
آدم زندگی این ها را که میخواند، میبیند چقدر از مرحله پرت است!
3- طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن/ سید علی حسینی خامنهای/ انتشارات صهبا
پیاده سازی شده از سخنرانیهای آیتالله خامنهای در سال 1353 در مسجد امامحسنمجتبی(علیهالسلام) مشهد درباره اصول دین و حقیقت معارف دینی در قرآن که سالها از دسترس شیفتگان معارف اسلامی مخفی مانده بود و به همت انتشارات صهبا تهیه و تدوین شده است.
4- برای تاریخ میگویم(خاطرات محسن رفیقدوست)/به کوشش سعیدعلامیان/انتشارات سورهمهر
در این کتاب خاطرات رفیقدوست از مقطع ورود حضرت امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 به بعد روایت شده است و طی آن، نابترین و جالبترین مطالب و حوادث بعد از انقلاب به طور صادقانه از زبان یکی از سران انقلابی کشور مطرح میشود. به نظرم هر مسئول و هر فعال فرهنگی و سیاسی باید یک بار این کتاب را بخواند و با روحیه مسئولین انقلابی مخصوصاً در اوایل انقلاب آشنا شود.
اما از بین همین 4 کتاب خوب، عنوان بهترین کتاب سال 93 تعلق میگیرد به «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که هنوز هم در حال خواندن که نه، در حال خوردنش هستم!
مجموعه کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» از آثار ماندگار ادبیات کودک و نوجوان ایران است که مرحوم مهدی آذریزدی در دهه 30 شمسی آن را به نگارش درآورده و منتشر کردند.
معرفی این مجموعه فرصتی دیگر میخواهد؛ اما نکته جالی که در ابتدای این کتابها نظر خواننده را جلب میکند، این تصویر زیر است:
آذریزدی در ابتکاری جالب، با درج این تصویر در ابتدای کتابهایش، دلیل آن را اینگونه نوشته است:
«...در اول این کتاب هم یک صفحه جای عکس چاپ شده تا کسانی که میخواهند کتاب را به دیگران به عنوان یادگاری و هدیه و عیدی بدهند برای نصب عکسشان و برای اهداء و امضا جای مناسبی داشته باشد. ... در خاتمه خواهش دارم اگر این کتاب را خواندید و خوشتان آمد به دوستان خودتان هم سفارش کنید قصههای خوب را بخوانند.
یکی دیگر از کتابهای خوب و روانی که در زمینه تشریح عناصر داستانی نوشته شده، کتاب ساختار و عناصر داستان؛ طرح داستان، تالیف کامران پارسی نژاد است.
این کتاب در سالهای ۷۷ و ۷۸ توسط انتشارات حوزه هنری منتشر شده و در اصل بنا بوده جلد اول از مجموعه «ساختار و عناصر داستان» باشد.
در این کتاب، طرح داستان که یکى از عناصر مهم و اصلیِ تشکیلدهنده داستان است از جوانب مختلفی مانند طرح و درونمایه، طرح و کشمکش، طرح و شخصیت داستان، طرح و زمان و... سعى درمعرفى عنصر مذکور و رفع ابهامات و شبهات پیرامون آن دارد.
نویسنده پس از معرفى انواع طرح در داستان، تفاوتهاى خلاصه داستان و طرح داستان، کشمکش در ساختمان داستان و حالت تعلیق را در سه داستان کوتاه مورد بررسى قرار داده که کمک بسیاری به هضم و فهم مطلب میکند.
کتاب در 15 بخش با عناوین «طرح داستان»، «تفاوت طرح باداستان»، «بچه مردم»، «کشمکش»، «داستانى در یک ساعت»،«حالت تعلیق»، «دسته گل آبى»، «وحدت طرح»، «طرح و شخصیت داستان»، «طرح و درونمایه»، «طرح و زمان»، «طرح و حادثه»، «کاربرد عملى طرح در داستان»، «حذف طرح»، «چند نظریه درباره طرح» تدوین شده است.
روان بودن و همه فهم بودن مطالب، مهمترین ویژگی این کتاب است و من شخصاً استفادههای وافری از آن بردهام.
با مطالعه این کتاب میتوانید اطلاعات خوبی درباره طرح و پیرنگ داستان و ارتباط ان با عناصر دیگر تشکیل دهنده داستان و رمان آشنا شوید.
دتی است برخی کتابداران و همکاران محترم معرفی کتابهایی را خواستهاند تا با نقد داستان و فراگرفتن آن آشنا شوند. من مطالعاتی درباره داستان و داستان نویسی داشتهام که البته مختصر و نه حرفهای بوده است.
برای نقد کردن یک کتاب و بخصوص داستان و رمان، باید با داستان و ساختار داستان آشنا شد. هر رمان و داستانی عناصری دارد که نقاط ضعف و قوت آن بستگی به رعایت آداب داستان نویسی و قوت و ضعف نویسنده در پرداخت عناصر داستان دارد.
برای آشنایی با کتابهایی که در این باره نوشته شده و با زبان نسبتاً ساده داستان و عناصر آن را بازگو میکند، به تناوب چند کتاب متفاوت معرفی خواهم کرد.
اولین کتاب، " داستان؛ گام به گام " اثر حسین فتاحی است. این کتاب را انتشارات صریر که وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است، منتشر کرده است.
البته ویژگی این کتاب این است که اصول و مبانی داستان را با نگاهی به آثار جنگ و دفاع مقدس مطرح میکند، اما اصل مطالب و توضیحاتی که درباره عناصر داستان ارائه میشود، قابل استفاده برای عموم نیز هست.
متنی که فتاحی نوشته، بسیار ساده و خوشخوان است. سعی کرده عبارات و اصطلاحات خیلی تخصصی و مبهم برای خواننده عادی را به کار نبرد.
این کتاب ۱۰ فصل دارد: داستان و غیر داستان، پیرنگ داستان، زاویه دید، شخصیتپردازی، روایت یا پرداخت داستان، نثر داستانی، لحن، زندگینامه داستانی، رمان خاطره.
در انتهای اکثر فصلها نمونهای از داستانهای مطرح نیز آورده شده تا مخاطب در همان لحظه بتواند با موضوع ارتباط برقرار کند. مثلاً داستانهای "بار" از مجید قیصری، "آتش به اختیار" از بایرامی، "فال خون" از غفارزادگان، "پیرمرد بر سر پل" از همینگوی و ... برای آشنایی مخاطب با مباحث مطرح شده در انتهای چند فصل آورده شده است.
ان شاءالله در آینده چند کتاب دیگر با موضوع داستان و ساختار داستان معرفی خواهم کرد.
مجتبی بابایی، رزمنده طراح این کتابخانه سیار بود. کتابخانه ای که با طرح خودش روی اتاقهای دستساز پشت وانت نیسان در جبههها میگشت و اوقات فراغت رزمندهها را با کتابخوانی پر میکرد.
(برگرفته ازخانه اول)
ادبیات داستانی ایران از بعد از مشروطه دچار دگرگونی شد و نسل جدید نویسندگان متجدد، شتاب این دگرگونی را بیشتر ساختند. معمولاً «یکی بود یکی نبود» جمالزاده را نقطه مهم دگردیسی در نثر و داستاننویسی ایران میدانند و صادق هدایت را تکمیل کننده این تحول. اما در بین نسل آن دوره داستاننویسان فارسی، نام «صادق چوبک» هم نامی آشنا و پرآوازه است.
صادق چوبک متولد سال ۱۲۹۵ شمسی بوشهر است. تحصیلات خود را جدی گرفت و آن را ادامه داد. در ۱۵ سالگیاش اولین مقاله خود را در روزنامه محلی «بیان حقیقت» منتشر کرد. زبان انگلیسی را هم به خوبی فراگرفت و به مطالعه داستانهای خارجی پرداخت. در سال ۱۳۲۴ نخستین کتاب او با نام «خیمهشببازی» که شامل ۱۱ داستان کوتاه بود منتشر شد.
ترتیب انتشار داستانهایش از این قرار است: «خیمه شب بازی، ۱۳۲۴»، «انتری که لوطیش مرده بود، ۱۳۲۸»، «تنگسیر، ۱۳۴۲»، «روز اول قبر، ۱۳۴۴»، «چراغ آخر، ۱۳۴۴»، «سنگصبور، ۱۳۴۵»، و ترجمههایش «غراب شعر» - ادگار آلنپو - «آدمکچوبی» کارلوکولودی. این، شرح مختصری از کارنامه ادبی چوبک است. اما فضای فکری چوبک و سیر اندیشگی او چه بود؟ برای کدام آرمان قلم میزد؟ نگاهش به جامعه و مردم و کشورش چگونه بود؟
کودکی و نوجوانی چوبک در دوره استبداد رضاشاه سپری شد. سالهایی که دیکتاتوری رضاخان اختناق شدیدی در جامعه ایجاد کرده و با هر مخالفی برخورد سخت صورت میگرفت. اما آثار چوبک پس از سقوط رضاخان منتشر شد. دورهای که از طرفی با رفتن رضاشاه، فعالیتهای سیاسی بیشتر شده بود و از طرف دیگر، نویسندگانی چون صادق هدایت و بزرگ علوی و ساعدی و جمالزاده سعی در ایجاد تحول و پیشرفت در ادبیات ایران داشتند. در آن دوره به دلیل اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران و حکومت غیرمردمی پهلویها، مخالفت یک نویسنده با حکومت و دولت، نوعی ارزش محسوب میشد. همینطور این احزاب سیاسی بودند که تقریباً بر فعالیتهای ادبی ایران احاطه داشتند.
اما آنچه که در آن سالها، ارزشهای یک نویسنده تلقی میشد، کمتر در آثار صادق چوبک دیده میشد. وی اگرچه نویسندهای درباری نبود، اما در نوشتههایش به سیاست کاری نداشت. درواقع هیچگاه او را یک نویسنده سیاسی و انقلابی ندانستند و شاید به همین دلیل آثار او از استقبال و مخاطب کمتری نسبت به سایر نویسندگان همدورهاش برخوردار شد.
دکتر خانلری طی گفتگویی در سال ۴۶ میگوید: «در بحرانهای سیاسی بعد از شهریور، همۀ ما به نحوی با جریان آنروز همراه شدیم و بر اثر این همراهی آثاری به وجود آوردیم که امروز هم از نظر ادبی ضعیف است و هم از نظر ارزش سیاسی مرده و بیفایده به نظر میرسد. حتی هدایت هم از این تحول در امان نماند. اما چوبک تنها کسی بود که پا در این دایره نگذاشت. حالا هم اگر در مجلسی صحبت سیاست بشود، او فقط متلکی میگوید و رد میشود.» (گفتگو با صدرالدین الهی)
او مانند برخی نویسندگان دیگر، نه مبارزهای علیه رژیم کرد و نه زندانی شد. همین امر سبب شد که رژیم هم با او هیچ برخورد مستقیمی نداشته باشد و شاید همین امر، محبوبیت او را کاهش میداد. درواقع چوبک با دو طیف بیتمایل نسبت به خود مواجه شد؛ یکی دربار و حکومت که او را همراه خود ندید و دیگر مردم که چون به طور علنی در داستانهای خود، خدا و مذهب را زیر سؤال برده و دینستیزی میکرد، به سویش متمایل نمیشدند.
محتوای آثار
اما محتوای داستانهای چوبک، عمدتاً یکنواخت و در یک خط سیر به سر میبرد. چوبک ظاهراً پایبندی به دین و مذهب نداشته است. او نیز مانند هدایت، ورود مسلمانان به ایران را مایه عقب افتادگی ایران میداند. در سنگ صبور مینویسد: «بیشرفا! عرب برای ما هیچ چی نیاورد. هرچیم داشتیم نابود کرد. به درک!»
چوبک بیشتر به قشر ضعیف و بیچاره میپردازد و سعی میکند آنها را زیر سؤال ببرد. از آنجا معمولاً که این قشر بیشتر پایبند دین و مذهب هستند، میتوان گفت به نام مبارزه با خرافهگرایی و عادات غلط این قشر، به دینستیزی میپردازد. مثلاً در داستان کوتاهی با عنوان «بعدازظهر آخر پاییز» کلاس درسی را توصیف میکند که معلم با عصبانیت در حال تعلیم نماز به دانشآموزان است و اصغر که یتیم و فلکزده است و مادرش رختشورِ خانه همسایهها، حواسش جای دیگر است و سجده، او را به یاد وقتی میاندازد که مش رسول به او تجاوز کرده است.
از نظر چوبک زندگی پوچ و بیهوده است و انسان بیهوده آفریده شده و در این دنیا سرگردان و بیهدف میزید. توده مردم دچار بلای دائم هستند و اعیان و اشراف هم مبتلا به بیهودگیاند. شخصیتهای داستانهای چوبک عمدتاً اقشار ضعیف و فقیر و به اصطلاح توده مردم هستند که در سایه ظلم و خرافات و جهالت زندگی میکنند. آنها که قشر پایین جامعهاند همگی بدبخت و بلازدهاند و اگر مرفهی مانند «حاجی معتمد» در داستان روز اول قبر هم در داستانهایش هست، با مرور گذشته خود به پوچی زندگی و بیهودگی گذشتهاش پی میبرد. انسانهای چوبک همگی در جبر زندگی میکنند. جبری که سه پیامد اصلی برای انسان دارد: «تنهایی؛ بیهودگی و پوچی». چیزی که در داستان معروف «انتری که لوطیش مرده بود» کاملاً نمود دارد.
چوبک با ترسیم مساله جبر، حتی بر کار خدا هم میتازد. در سنگ صبور درباره گوهر، زنی که هرشب صیغه کسی است میگوید: «کی تو این دنیا از خودش اختیار داشته که گوهر داشته باشه؟ بهدرک! این زن برای همین کاره. همش مجبور! از وقتی که دسّ چپ و راسّ خودش رو شناخته درون خودش دیوی دیده که چارچشمی میپائیدتش و او مثل گداها چشمش بدسّ او بوده که برای گناهِ نبوده ببخشدش. دیوی که ظالمانه شکنجه میده و گوشت تن آدم رو تو آتش چسبناک جهنم جزغاله میکنه. اگرم دلش خواس میبخشه و میامرزه..»
جبر چنان بر داستانهای او حاکم است که پایانبندی بیشتر داستانهایش، تحمل وضع موجود و نبود هیچ راه چاره برای بهبود اوضاع است. در داستانهای چوبک، انسانهای جبرزده و محروم و بدبخت یا خواهند مُرد یا شکست خورده باقی خواهند ماند. قریب به اتفاق شخصیتهای خلق شده در داستانهای چوبک از یک محرومیت ذاتی و جبری رنج میبرند. این محرومیت میتواند فقر و بیپولی باشد، ناتوانی و عقدهٔ جنسی باشد، یا تنهایی و بیکسی. محرومیتهایی که زندگی آدمها را فلج و همه را عقدهای بار آورده است.
اما عمده شهرت داستانهای چوبک به ترسیم فضایی سیاه، زشت، پلشت و فاسد است و همین ویژگی است که باعث شده برخی از منتقدین وی را یک ناتورالیست بدانند. ناتورالیسم به زشتیها و فسادهای جامعه توجه میکند، اما کوشش خود را به بزرگ کردن زشتیها و فسادها منحصر میسازد. همین تمرکز بر زشتیها و پلیدیهاست کـه در مکتب ناتورالیسم، رنگ تند و خیرهکنندهای به خود گرفته و نویسنده واقعیت زندگی را فقط در تباهی و زشتی آن میبیند. چوبک دست توانایی در توصیف و فضاسازی دارد. اما تواناییاش را فقط در ایجاد فضایی چندشآور و سیاه و یاسآلود خرج کرده است. چوبک علاقه ویژهای به ترسیم مکرّر فضاهای تهوعآور و چندشناک دارد. پیرزنی که در طویله زندگی میکند و لگن زیرش را هم نمیتواند خالی کند، زنان فاحشهای که هر شب مردی را روی خود میکشند، روسپیخانهای که فاحشهها روزهای تیره خود را در آن سپری میکنند، مردهشورهایی که دست از سر جنازه مرده هم برنمیدارند، زن آبلهرویی که بعد از سالها ازدواج هنوز باکره است و عقده چلانده شدن در بغل یک مرد را دارد، معتادهایی که روزگاری سیاه دارند و... نمونههایی از فضاهای ترسیمی چوبک است.
مساله دیگر، گستردگی مسائل جنسی و توصیفات عریان از شهوت و تخیلات سکسی در عمده داستانهای اوست. در آثار چوبک، شخصیتها، بخصوص زنان، کشمکشی مداوم با ناکامیهای جنسی خود دارند و میتوان گفت درونمایه و مضمون تکراری و پررنگ سکس در اغلب داستانهای وی دیده میشود.
حسن عابدینی معتقد است: «چوبک متأثر از فروید، علتالعلل رفتار و اعمال آدمها را انگیزە جنسی میداند، آدمهایی یک بعدی و کاریکاتور مانند میآفریند که شخصیت فردی ندارند بلکه تیپهایی هستند که در وجود آنان انگیزهها و خواستهای گوناگون در ضدیت و هماهنگی با هم نیستند و تنها یک انگیزه تعیین کننده همه هستی آنهاست.»
شاید داستان بلند سنگ صبور بیشترین حجم تخیلات جنسی چوبک را در بر بگیرد. به خصوص تکگوییهای جنسی بلقیس و احمدآقا یا تعریفهای بچهگانه کاکلزری از فاحشهگری مادرش یا تجاوز پسرهمسایه به او که اوج زشتی و پلشتی است.
در چند داستان کوتاه مانند «نفتی» پیردخترهایی که شهوت آنها را کور کرده است تصویر میشوند. حتی شهوانیات سگها هم موضوعی میشود برای داستانی چون «مردی در قفس». تصویر «زن» نیز در داستانهای چوبک قابل تامل است. پرویز نقیبی در مقاله «زن در آثار چوبک» مینویسد: «نوزده زنی که در داستانهای کوتاه و بلند چوبک پرسه میزنند، جز دوتایشان همه وقیح، سلیطه و لکاته هستند. دهن که باز میکنند... گویی جز فکر همآغوشی فکر دیگری ندارند... به واقع زنهای ساخت چوبک اسیر شهوتند... از عاطفه مادری، از عفت و پاکدامنی چیزی نمیدانند.»
شاید تنها زنی که به عنوان یک مادر واقعی در کل داستانهای چوبک یافت شود، مادر در داستان «چشم شیشهای» باشد. اما نکته جالب این است که در داستانی با عنوان «اسب چوبی» زنی فرانسوی هست که کاملاً متفاوت از زنهای ایرانی است. این زن برخلاف دیگر زنان چوبک، میخواهد در مقابل سرنوشتی که قرار است در کشور همسرش، یعنی ایران برایش قم بخورد ایستادگی کند و به وطنش برگردد. از اینکه به ایران خراب شده (!) آمده متنفر است و میخواهد نوزادش را به فرانسه ببرد تا تصویری از ایران و خانواده ایرانیاش نداشته باشد.
این نگاه تحقیرآمیز وی به زن ایرانی و نگاه تفاخرگونه او به زن اروپایی دقیقاً مشابه نگاه صادق هدایت است که هرچه رنگ و بوی ایرانی و اسلامی داشته باشد تنفرآمیز و هرچه مربوط به اروپا باشد برتر و باشکوهتر است!
به طور کلی باید چوبک را نویسندهای زشتانگار و پوچگرا دانست که موازی همدورهاش، صادق هدایت داستان نوشته است. تصویر او از جامعه ایران، جامعهای فلاکت زده، خرافاتی، سیاه و مملو از تباهی است. اگرچه بخشی از واقعیت جامعه ایران در دوران استبداد پهلوی همین بوده است، اما انتقاد وارده به چوبک این است که چرا به عوامل ظلم و ستمی که بر مردم میرود و علت تباهی و پلشتی آن روز جامعه ایران، یعنی حکومت استبدادی توجهی نمیکند؟ چرا در این همه داستان سیاه، رد پایی از نقش حکومت خودکامه پهلوی و نقشه راه منحرفی که منورالفکران غرب زده ترسیم کرده بودند، در جهالت و عقبماندگی جامعه ایران به جا نمیگذارد؟
چوبک هرگز یک نویسنده درباری نبوده است، اما بهتر این بود که همانند برخی از دوستان همدورهاش اثری از عدالتخواهی و اعتراض به وضع موجودی که پهلویها مسببش بودند، در آثارش دیده میشد.
شاید تنها اثر متفاوت در کارنامه چوبک، داستان بلند «تنگسیر» باشد که درونمایهای تقریباً حماسی و ضد ظلم دارد و میتوان آن را ملهم از اتفاقات تاریخی سال ۱۳۴۲ دانست و باید تنگسیر را یک استثنا در نوشتههای چوبک محسوب کرد. با این وجود تلقی او از جامعه همان است که ذکر شد و اگرچه منشاء نگرش چوبک، رئالیسم و ناتورالیسم ادبی است، اما سزاوار نیست که سرچشمه تمام مشکلات و گرفتاریهای انسان را در جبر و سرنوشت و غریزه جنسی محدود کرد.
لذا باید اذعان کرد چوبک از درک عوامل و ریشههای این سیاهی، که همان تلاش منورالفکران شبه مدرن برای تجدد یکباره و اجباری مردم ایران به کمک حکومت پهلوی است، عاجز است و زشتیها و پلشتیها را به جوهر و ذات زندگی و نظام هستی برمیگرداند و از آن بهعنوان واقعیت جبری زندگی نام میبرد.
خـاکـریـزهـای کـاغـذی - استقلال کتابخانه های عمومی؛ لازمه مدیریت بهتر و مطلوب تر
یکی از عرصه های مهم و چشمگیر فرهنگ، مطالعه و کتابخوانی است. به جرأت می توان گفت کمتر عنصری تأثیر کالای کتاب و فرهنگ کتابخوانی را در رشد و ارتقای دانش و پیشرفت فکری و عملی یک جامعه دارد. از این رو رهبر معظم انقلاب ضمن اهتمامی که شخصاً به مطالعه و کتابخوانی دارند، در بازه های زمانی متفاوت و بسیاری، اهمیت این بحث و ضروریت اهتمام مسئولین امر را به ترویج و اشاعه فرهنگ کتابخوانی گوشزد نموده اند. ایشان در دیدار سال ۹۰ کتابداران فرمودند: “باید در جامعه ترویج شود؛ و این کار بر عهدهى همهى دستگاههائى است که در این زمینه مسئولند؛ از مدارس ابتدائى بگیرید- که برنامههائى باید باشد که کودکان ما را از اوان کودکى به خواندن کتاب عادت بدهد؛ خواندن با تدبر، خواندن با تحقیق و تأمل- تا دستگاههاى ارتباطجمعى، تا صدا و سیما، تا وسائل تبلیغاتى گوناگون.”
***
یکی از متولیان اصلی و بسیار تاثیرگذار در ترویج فرهنگ کتابخوانی،نهاد کتابخانه های عمومیاست. این نهاد در زمان دولت هشتم و با مصوبه مجلس از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منفک شد تا با استقلال نسبی و بصورت ویژه پیگیر مدیریت کتابخانه های عمومی کشور گردد. چرا که احساس می شد بحث کتابخانه ها در میان سایر دغدغه ها و تکالیف وزارت ارشاد کمرنگ شده و به طور شایسته ای مورد اهتمام قرار نمی گیرد و البته با استقلال نهاد، دگرگونی اساسی در وضعیت و مدیریت کتابخانه های عمومی پدید آمد.
صرف نظر از قضاوت درباره موفقیت یا عدم موفقیت سیاست های این نهاد در گذشته، به هرحال می توان گفت هیچ نهادی به اندازه آن، نمی تواند مطالعه و کتابخوانی مردم را مدیریت کند.
چندی پیش، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی از مصوبه دولت برای انتقال کتابخانه های عمومی به شهرداری ها با هدف کاهش تصدی گری دولت خبر داد.(اینجا) این مساله نگرانی هایی در بین برخی نخبگان و کتابداران به وجود آورد.
اگرچه وجه تسمیه این طرح به بحثقانونِ پرداختِ نیم درصد درآمد شهرداری ها به کتابخانه های عمومی برگشته و به نوعی اکثر مخارج کتابخانه های عمومی از این طریق تأمین می گردد، اما به نظر می رسد تفاوت فاحش در سنخیت رسالت و وظایف نهاد کتابخانه های عمومی با شهرداری ها آنقدر زیاد باشد که این دلیل، چندان قابل قبول به نظر نرسد.
اگرچه در برخی شهرهای بزرگ (تاکید می شود فقط در برخی شهرهای بزرگ)شهرداری ها توانسته اند کتابخانه های خوب و استانداردی را مدیریت کنند، اما باید در نظر داشت که تعداد این کتابخانه ها کم و آن هم در چند شهر بزرگ است. لذا تعمیم دادن آن به شهرهای کوچک و به خصوص روستاها کار صحیح و معقولی به نظر نمی رسد. ضمناْ در حال حاضر بیش از ۴۰۰ باب کتابخانه روستایی در کشور وجود دارد که طبیعتاً زیر نظر هیچ شهرداری نبوده و دهیاری ها نیز امکان و توان مدیریت مالی و فرهنگی آن را ندارند.
ضمن اینکه دغدغه عمده و اصلی شهرداری ها نیز مباحث عمران و آبادی شهرها و حل معضلات فیزیکی از قبیل ساخت و سازها، پارک ها و فضای سبز، ترافیک و … است. اگرچه سازمان های فرهنگی تفریحی شهرداری ها نیز مشغول به فعالیت های فرهنگی و تفریحی هستند اما باز هم توفیق این سازمان ها تنها در چند شهر بزرگ خلاصه می شود. بنابراینبیم آن می رود که باز هم مدیریت کتابخانه های عمومی در اولویت های چندم شهرداری ها قرار گرفته و اهتمام درخوری به آن ورزیده نشود.
آنچه که مبرهن است، این است که مدیریت کتابخانه های عمومی و در کنار آن، مدیریت مطالعه و کتابخوانی، در گرواستقلال نهاد کتابخانه های عمومیبوده و چنانچه این وظیفه سنگین در ارگان دیگری مانند شهرداری ها ادغام گردد، تبعات نامطلوب فرهنگی در پی خواهد داشت.
علاوه بر این، درصورت اجرایی شدن این طرح، به نظر می رسد نه تنها گره ای ازمعضلات معیشتی کتابدارانیکه همیشه جزو مظلوم ترین اقشار فرهنگی بوده اند، باز نمی شود، بلکه آینده شغلی آنها نیز در هاله ای از ابهام فرو خواهد رفت!
امیدواریم دولت محترم که داعیه دار تدبیر و امید است، به فکر راه حل مناسب تری برای مدیریت نهاد کتابخانه های عمومی باشد و با اعتبار بخشی مادی و معنوی به کتابخانه ها، وضعیت کنونی را بهبود بخشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* البته اظهار نظر کارشناسی مرکز پژوهش های مجلس درباره طرح اصلاح قانون تاسیس و اداره کتابخانه ها را حتما بخوانید.
**دوستان و همکاران عزیزی که فحش های خود را آماده کرده اند دقت کنند که این مطلب بدون قضاوت درباره خوب یا بد عملکرد نهاد در چند سال گذشته نوشته شده و صرفا درباره طرح مذکور بحث شده است!!!
**درج شده درصاحب نیوز
,,
خـاکـریـزهـای کـاغـذی - یخ روی آتش!
جوانک خوش پوش نشست صندلی کنارمان. از کارمان پرسید و اهداف عالیه طرح و موضوع کتابخوانی و ...
سید هم سر ذوق آمده بود از اینکه بالاخره یک نفر آمده درباره کتاب و مشاوره صحبت می کند.
۱۰ دقیقه ای شد... پرسید: خب حالا من بخوام برم نمایشگاه از کدوم خط باید برم؟
سید (همچنان با ذوق و حرارت): از اینجا خط ۲ رو سوار میشی به سمت فرهنگسرا٬ ایستگاه امام خمینی که رسیدی پیاده شو و خط ۱ به سمت تجریــــ ...
هنوز "ریش"ش را کامل نگفته بود که خانمی هم وجنات جوانک از راه رسید و با هم دستی دادند و جوانک نه همانجا که در بین راه معذرت خواهی کرد و رفتند....
چهره وارفته سید واقعا دیدنی بود!