خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...

۲۴ مطلب با موضوع «مناسبتی» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۸ ق.ظ

کاپوچینوی فلسطینی‌ها زیر لوله تانک

آنچه که تاکنون درباره فلسطین شنیده و دیده‌ایم، حملات نظامی صهیونیست ها به مردم فلسطین است و آزار و اذیت‌های خشن و سخت نظامی با کودکان و زنان غزه. اما شاید به ندرت از اوضاع زندگی عادی و روزمره مردم فلسطین شنیده یا دیده باشیم.

تمام تصویر ما از مردم فلسطین، آنی است که دوربین های فیلم‌برداری و عکاسی برای‌مان شرح داده‌اند و شاید تماشای فلسطین از دریچه چشم یک شهروند فلسطینی جالب تر و واقعی تر باشد.

«سُعاد امیری» این کار را برای شما کرده است! سعاد امیری در کتاب «شارون و مادرشوهرم» به شرح خاطرات خود از زندگی روزمره در رام الله پرداخته که لیلا حسینی بخشی از آن را با نام «کاپوچینو در رام الله» ترجمه و انتشارات روایت فتح منتشرش کرده است.

سعاد یک زن فلسطینی است که اگرچه مسلمان است اما به قول خودش «چپ گرا است و خیلی اهل مذهب نیست». او تحصیل کرده و استاد دانشگاهی است که از دمشق و لندن راهی رام الله فلسطین می شود تا در وطن خودش زندگی کند.

سعاد برای معرفی کتابش در مقدمه می گوید:

«یادداشت‌های روزانه‌ام که مربوط به سال 1981 تا 2004 است با سفری که از مادرم جدا شدم آغاز شد؛ سفر از امان. شهری که در آن بزرگ شدم و بیش تر زندگیم را در آنجا گذرانده بودم، به رام الله، شهری که در اشغال اسرائیل بود. این سفر که قرار بود فقط شش ماه طول بکشد ، به سفری برای همه‌ی عمر تبدیل شد. در رام الله زندگی کردم، کار کردم، عاشق شدم، ازدواج کردم و صاحب یک مادر شوهر شدم.»

نویسنده نه عضو گروه مقاومت است و نه مبارزی علیه اسرائیل، بلکه شهروندی است که خود را در اسارت بی‌دلیل کسانی می‌بیند که خانه و کاشانه‌اش را اشغال کرده‌اند. البته او یک زن سیاست‌فهم است و جسور و بی‌پروا! این را از برخوردهای شجاعانه و غیرقابل پیش بینی‌اش با سربازان اسرائیلی می‌توان درک کرد. برخوردهایی که گاه شما را هم حرص می‌دهد که نکند دردسری برای سعاد بوجود بیاید!

در خاطرات او اثری از حمله نظامی و گلوله و تیراندازی و... نیست، او فقط مزاحمت‌های کلافه کننده اشغالگران در زندگی خصوصی و عادی مردم فلسطین را برای خواننده شرح می‌دهد. روایت کتاب روایتی داستان‌گونه و شیرین و جذاب است.

آنچه که در این کتاب برای مخاطب ایرانی جدید و نو است، صحنه‌هایی است که تلویزیون تا به حال نشان نداده و اصلاً شاید قابل نمایش نباشد، اما قدرت تصویرگری و پرداخت صحنه‌ی سعاد امیری این صحنه‌ها را برایتان به نمایش در می‌آورد.

برخی تصویرسازی‌ها و توصیفات او چنان است که گویی صحنه پیش چشم شما دارد اتفاق می‌افتد! روایت سعاد احساسات شما را قلقلک می‌دهد و خواهی نخواهی باید با استرس و دل‌نگرانی و البته شوق دانستن ادامه ماجرا کتاب را بخوانید.

اگر تاکنون فقط عبارت «فلسطین اشغالی» را شنیده‌اید، این کتاب – که نمی‌خواهم عنوان داستان روی آن بگذارم- دقیقاً به شما خواهد گفت که گزاره «فلسطین در اشغال است» یعنی چه!

اشغال یعنی اینکه برای زندگی در شهر خودت باید با تحقیر و خواری و التماس از بیگانگان درخواست مجوز کنی، آن هم معلوم نیست مجوزت بدهند یا نه! اشغال یعنی اینکه زن فلسطینی را از شوهر فلسطینی‌اش جدا کنند چون یکی کارت شناسایی فلسطین دارد و دیگری ندارد! وقتی هم زن برای اینکه در کنار شوهرش باشد و با هزار مکافات مجوز بگیرد، یک سرباز زن اسرائیلی آن را بی‌دلیل جلوی چشمش ذره ذره کند تا زن مجبور به اقامت غیرقانونی در شهر خودش شود:
«و من یک شهروند غیرقانونی شدم. درست مثل صد و بیست هزار زوج دیگر فلسطینی (با بچه هایشان) که در مناطق اشغالی زندگی می‌کردند، از نظر حقوقی حق با ما بود ولی در واقع ما «غیرقانونی» بودیم. درست متوجه نشدید؟! خود ما هم همین طور.»(ص 19)

سعاد از این اسارت دردمند و عصبانی است و همین عصبانیت، او را در برابر سربازان اسرائیلی جسور کرده است. او در یک ایست بازرسی چنان زل می‌زند به چشمان سرباز جوان اسرائیلی و او را خشمگین می‌کند که به دلیل «نگاه»، با شوهرش بازداشت می‌شوند.

حرف دل سعاد در این هنگام، که باید آن را حرف دل تمام ملت فلسطین تعبیر کرد، این است که:

«با خودم گفتم آشغال! ببین چطوری با یک زل زدن از کوره در می‌روی. نمی‌دانم اگر به اندازه من این همه سال در اشغال زندگی کرده بودی یا شب و روز همه حقوقت حتی حق خرید کردنت نادیده گرفته می‌شد، یا اگر روستایت را با بولدوزر ویران می‌کردند یا خانه‌ات خراب شده بود یا خواهرت نمی‌توانست به مدرسه‌اش برود یا مادرت در یک ایست بازرسی زایمان کرده بود یا اگر ظلّ گرمای تابستان مجبور بودی برای مجوز کار روزها در صف بایستی یا نمی‌توانستی به عزیزت در بیت المقدس شرقی برسی آن‌وقت چه می‌کردی؟»(ص 40)

اوج تحقیر فلسطینی‌ها را باید آنجا ببینید که برای یک توله سگ در کمترین زمان ممکن کارت شناسایی بیت المقدس صادر می‌کنند، اما سمیر، دوست سعاد هنوز بعد از 24 سال انتظار نتوانسته کارت شناسایی فلسطینی بودنش را از صهیونیست‌ها دریافت کند!

«کاپوچینو در رام‌الله» حکایت تازه و واقعی مردمان فلسطین است برای آنها که لااقل نگران دانستن درباره فلسطینی‌ها هستند.

۱ نظر ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۰:۰۸
احسان عابدی
يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

نگاهی به کتاب شهر خدا

به جز صحیفه امام خمینی، معمولاً از کتاب هایی که پیاده شده سخنرانی اشخاص است، خوشم نمی‌آید. این کار را هم عموماً روحانیون و منبری‌ها انجام می‌دهند. سال گذشته یکی از این کتاب‌ها را خواندم و اصلاً خوشم نیامد. اصلاً لحن سخنرانی طرف توی کتاب تابلو است و حس کتابخوانی به آدم دست نمی‌دهد.

اما کتاب «شهر خدا»ی علیرضا پناهیان را جور دیگری دیدم. مشخص است که فقط یک پیاده سازی صرف و دستور چاپ نبوده، بعد از پیاده‌سازی کلی ویراستاری و بازنگری شده و یک کار شسته و رفته تحویل چاپخانه شده است.

کتاب «شهر خدا» اولین کتابی است که از سخنرانی‌های خطیب معروف، حجه الاسلام پناهیان تهیه و منتشر شده است. این سخنرانی‌ها مربوط به ماه مبارک رمضان است که پس از پیاده‌سازی، ویرایش و تنظیم شده و در قالب کتاب شهر خدا چاپ شده است.

کتاب از 8 بخش به اضافه بخش فهرست‌ها تشکیل شده که هر بخش، خود به مباحث جزئی‌تری تقسیم می‌شود. این تقسیم‌بندی از جمله مزایای کتاب است که با درج کلمات کلیدی و نکات اساسی در حاشیه هر صفحه امکان آشنایی مخاطب با موضوعی که در هر صفحه به آن پرداخته شده را فراهم می‌کند.

رویکرد عمده کتاب، بیان شیرینی‌ها و اسرار حکمت‌آمیز ماه مبارک رمضان است.

درواقع روال طرح مباحث بر پایه «تبشیر» است و زیبایی‌ها و نتایج شیرین روزه‌داری و تقوا و تزکیه در این ماه مطرح می‌شود. با همین رویکرد است که تلاش می‌شود روزه‌داری به یک عمل ساده و شیرین برای مومنان تشریح گردد و از پیچیدگی‌هایی که گاه در برخی منابع درباره روزه‌داری مطرح می‌شود، در این کتاب خبری نیست. همچنین استناد به آیات و روایات، مستند بودن و قابل اعتماد بودن مباحث را برای مخاطب به ارمغان می‌آورد.

 

اما عمده ویژگی کتاب «شهر خدا» را باید در بیان عاطفی و ادبیات عارفانه جستجو کرد. طرح مباحث در قالب این زبان احساسی و دلنشین، آرامشی به مخاطب می‌دهد تا بتواند مطالعه کتاب را ادامه دهد. به عبارتی، بُعد عاشقانه ارتباط با خداوند با نثری شیرین و زیبا به خوبی در کتاب ترسیم شده است. اما همین مساله می‌تواند به «فرّار بودن مباحث» و کاهش ماندگاری آن در ذهن مخاطب کمک کند.

 

 

بر همین اساس، می‌توان کتاب شهر خدا را شروعی مناسب برای مطالعات عمیق‌تر و جدی‌تر در حوزه مباحث روزه‌داری و حکمت‌های ماه رمضان محسوب کرد.

۵ نظر ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۲
احسان عابدی
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

معرفی آثار تالیفی پیرامون شهید صدوقی

برای دریافت به اندازه بزرگ تر، روی تصویر کلیک کنید

شهید صدوقی

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۶
احسان عابدی
يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۲ ق.ظ

حسینِ علی

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - حسینِ علی

«...بانوان پریشان گشتند. و کودکانِ تشنه در آن ستمستانِ نابسامان به فغان آمدند. و شگفتی‌ها نمود یافت. گویی گستاخی‌ای که روا داشتند، آغازگر تکاپوهای نهان و آشکار شد. و در این تکاپوهای آشکار و نهان بود که با اشاره بانوی کربلا کوفه بی‌آوا بماند، هر آوایی بی‌آوا بماند، زنگِ گردنِ شتران نیز از جنبش بازماند.

در این تکاپوهای آشکار و نهان بود که سرِ بریده خواندن گرفت:

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا

سری از تن جدا، زبانِ رسا به کلام گشود.

اگر همه پسرانِ همه میسون‌های جهان یک جا شوند، یک تن شوند، یکی شوند، نمی‌توانند در برابر رازهای الهی ایستادگی کنند؛ نمی‌توانند نور اقدس او را خاموش گردانند.

سرِ بریده خواندن گرفت. آدمی در گردابی ژرف از اندوه فرو شد.

و این اندوه به شهبانوی امیه‌زادگان رسید. هند، سراسیمه خویشتن‌داری نیارست. بی‌تاب و بی‌حجاب به مجلس یزید شد:

-سرِ پسر رسول خدا بر درگاه کاخ‌سرای‌مان آویخته است؟

و نابکار به کار شد. برخاست. دستار خویش بر سر همسر افکند و گفت:

- مویه کن، مویه کن بر حسین! که دستخوش شتابکاری ابن زیاد گردید.

و چنین وانمود که در اندوه زایی، او را دستی نیست. و نابکاری، نابکاری عبیدالله زیاد است. و چنین نبود و نیست؛ چرا که...

در یک سو حسین، زینب است. زینب، عباس است. عباس، علی اکبر است. علی اکبر، حبیب است. حبیب، بریر است؛ بریر، زهیر.

و در یک سو عمرِ سعد، شمر است. شمر، عبیداللهِ زیاد است. عبیدالله یزید است و چنین و چنین...

همیشه چنین بوده است.

و جهان دو نیمه می‌شود؛ یا هابیل، یا قابیل؛ یا فرعون، یا موسی؛ یا حسین یا همه قابیلیان و فرعونیان و امویان و عباسیان و همه زمینی‌های زمین. در هر دو سو یکپارچگی است.

اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ ... وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ

و چون در هر دو سو یکپارچگی است، شیطان در یک سو توانا، و در سوی دیگر ناتوان می‌ماند؛

همه را اغوا خواهم کرد؛ جز بندگان نابِ تو را.»

کتاب خواندنی و ارزشمند «حسینِ علی» نوشته م.موید، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، ص 34 تا 36


,,,
۰ نظر ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۰:۴۲
احسان عابدی