خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی

کتابخوانی‌های من...

خاکریزهای کاغذی
دیروز توپ بود و تانک و سنگر و خاکریزهای خاکی و...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و...

۳۹ مطلب با موضوع «اجتماعی و سیاسی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

معرفی آثار تالیفی پیرامون شهید صدوقی

برای دریافت به اندازه بزرگ تر، روی تصویر کلیک کنید

شهید صدوقی

۰ نظر ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۶
احسان عابدی
پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ق.ظ

معرفی کتاب «دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران»

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - معرفی کتاب «دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران»

اگر در نیمه قرن اخیر چند کلیدواژه اصلی در عالم سیاست و اجتماع، موثر بر افکار عمومی مردم دنیا و تعاملات و ارتباطات سیاسی و بین‌المللی بوده باشد، قطعاً «تروریسم» یکی از آنها خواهد بود.

اتفاق نظری بر سر معنای روشن و دقیق این واژه که برای اولین بار در زبان فرانسه و در حوزه مباحث سیاسی به کار برده شده، وجود ندارد و هر گروه و فرقه‌ای، تعریف خاص خود را از ترور و تروریسم عرضه می‌کند و برای اطلاع از برداشت‌ها و سیر تاریخی ترور و تروریسم باید منابع مختلفی مطالعه و بررسی شود.

یکی از کتاب‌های مفید در زمینه آشنایی با تروریسم، اثری است که با عنوان «دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران» از دکتر یعقوب توکلی منتشر شده است.

دکتر توکلی از اساتید تاریخ است و در این پژوهش، نگاهی تاریخی توأم با بررسی علمی و توصیفی به پدیده تروریسم داشته است. اما ایشان صرفاً پدیده تروریسم را واکاوی نکرده، بلکه تلاش کرده تا تفاوت‌های دو مساله ترور و خشونت با شهادت طلبی و فداکاری در راه آرمان را مطرح نموده و بین این مقوله تفکیک قائل شود.

بخش مقدماتی کتاب درباره تعاریف، انواع و تقسیم جغرافیایی تروریسم است که طی 30 صفحه، مروری مفید بر این مقولات صورت گرفته است. اما بحث اصلی کتاب از عنوان «انگیزه‌های تروریسم» شروع می‌شود.

توکلی دو مدل تقسیم‌بندی از تروریست‌ها انجام داده است:

الف: تروریست معتقد / تروریست مزدور

ب: تروریست سلطه طلب / مقاومت آزادیبخش

سوال و چالشی که توکلی بعد از تعریف و ذکر مصادیق تقسیم‌بندی خود طرح می‌کند، این است که «از کجا بدانیم کدام عملیات آزادی‌بخشانه است و کدام سلطه طلبانه؟»

وی پاسخ دادن به این سوال را منوط به تبیین شرایط و مقتضیات نیروهای حاکم بر جامعه و محیط بین‌المللی، کیفیت مقابله آنها با مردم، رابطه ظالمانه یا مظلومانه در عملیات خشونت‌آمیز و... می‌داند.

در ادامه، تاریخچه جالب و درخور توجهی از عملیات‌های تروریستی در اسلام و ایران ذکر می‌شود که حاکی از تحقیق و پژوهش وافر نویسنده است. توکلی مشهورترین اقدام تروریستی در ابتدای تاریخ اسلام را عملیات سازمان یافته اشراف قریش با هدف گم کردن عامل قتل و مسئول ترور، در لیله‌المبیت و با هدف قتل پیامبر اکرم دانسته است. وی همچنین، «خوارج» را سازمان‌یافته‌ترین تشکیلات تروریستی صدر اسلام معرفی می‌کند.

درباره ترور و تروریسم در ایران بعد از اسلام نیز مباحث فراوان و قابل تاملی مطرح شده که در مجموع، گسترده‌ترین و جدی‌ترین عملیات‌های تروریستی سازمان یافته، به فداییان اسماعیلی به رهبری حسن صباح نسبت داده شده است.

ادامه این بخش به تاریخ معاصر و سال‌های حکومت پهلوی تا انقلاب اسلامی می‌پردازد و البته به سازمان‌های تروریستی بعد از انقلاب نظیر فداییان خلق، گروه فرقان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... و عملیات‌های مهم آنها اشاره شده است.

بخش دوم کتاب که «نظریه فداکاری در انقلاب اسلامی» نام گرفته را می‌توان تنه و شاکله اصلی کتاب نامید. در این بخش، نویسنده از دید خود به تعریف و تقسیم‌بندی حامیان انقلاب اسلامی در گروه‌های حامیان فداکار، حامیان معتقد، حامیان متقاعد، حامیان فداکار متوقع، حامیان مجبور، حامیان فعال و حامیان عادی دست زده که در نوع خود جالب و قابل تامل است.

توکلی همچنین مخالفان انقلاب را به سه دسته مخالفان عادی، فعال و فداکار قابل تقسیم می‌داند و شاید این اولین درجه‌بندی حامیان و مخالفان انقلاب اسلامی است که رسماً صورت گرفته است.

هدف نویسنده از این بخش و از مباحث خود این است که بگوید هر خشونت سیاسی را نمی‌توان با نام تروریسم محکوم کرد. چرا که گاه خشونت سیاسی در راستای دفاع از ملت و مردم و به منظور مبارزه با ظلم و تجاوز و غارتگری است و در این صورت کسانی که دست به چنین فداکاری خشنی می‌زنند، در جامعه خود به عنوان قهرمانان ملی شناخته شده و مورد احترام واقع می‌شوند.

توکلی می‌خواهد بین دو موضوع تروریسم ظالمانه و فداکاری در راه اعتقاد صحیح تفکیک ایجاد کند و با تبیین انقلاب اسلامی و تقسیم‌بندی حامیان و مخالفان آن، به نوعی انگ تروریسم را از دامان حامیان فداکار انقلاب پاک سازد.

به نظرم مباحث طرح شده در این بخش حاوی نکات ارزشمند و قابل استفاده برای تحلیل‌ها و شناخت جریانات موافق و مخالف انقلاب اسلامی است که می‌تواند مورد توجه فعالان فرهنگی و سیاسی و تحلیل‌گران مسائل روز جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی واقع شود.

نکته دیگر این‌که توکلی در بحثی با عنوان «سیاست خارجی آمریکا و رویکردهای مبارزه با انقلاب اسلامی» (صفحه106 تا 113) تحلیلی جامع و موجز از نحوه و استراتژی آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی به دست می‌دهد که حائز اهمیت است.

یکی از فرازهای قابل تامل از متن کتاب:

«انتخاب ترور شهید مطهری و قرنی نشان می‌دهد که چگونه ایالات متحده توسط عامل خود، یعنی فرقان، توانست انقلاب اسلامی را به طور جدی در دو جبهه دفاع و اندیشه کنْد و بی‌فرمانده نماید و تئوری برژینسکی و کرین برینتون را تاحدود زیادی به مرحله اجرا در آورد.» (صفحه 114)

کتاب دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران را انتشارات سوره مهر در 253 صفحه منتشر کرده است.


,,,,
۰ نظر ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۰
احسان عابدی
سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۴۱ ق.ظ

هیروشیما جو

در تاریخ بشریت، گاه فاجعه هایی رخ داده که هرگز از ذهن انسان و از صفحه‌های تاریخ پاک نخواهد شد. وقوع دو جنگ جهانی دوم و خسارتهای انسانیِ ناشی از آن در زمره این فجایع است. اما فاجعه و جنایتی که این دو جنگ را هم تحت الشعاع خود قرار داد، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط دولت آمریکا بود!

در باره این جنایت بزرگ و تلخ تاریخی کتا‌ب‌های زیادی نوشته شده است. یکی از این کتاب‌ها، داستانی است با نام هیروشیما جو.

داستان «هیروشیما جو»  نوشته مارتین بوت ( martin booth ) نویسنده انگلیسی است درباره بمباران اتمی هیروشیما توسط آمریکا در طول جنگ جهانی دوم.

داستان از وقتی شروع می‌شود که کاپیتان جوزف سندینگام با انفجار بمب اتمی در هیروشیما و فرار نگهبان‌های اردوگاه، از زندانِ کارِ اجباری آزاد شده و به جای اینکه مثل بقیه مردم از شهر بگریزد، برای پیدا کردن دوستش که یک کارگر ژاپنی اهل هیروشیما است، سوار بر دوچرخه به سمت هیروشیما حرکت می‌کند.

آنچه که جوزف می‌بیند و روایت می‌کند، جهنمی است سوزان، که از هر گوشه اش آتش و دود بلند می‌شود. گروه اندک مردم که کشته نشده‌اند، درحالی که زخمی‌اند، به سرعت از شهر فرار می‌کنند تا خودشان را نجات دهند.

در واقع داستان، گزارشی است از خون و مرگ و ویرانی و سرگردانی انسان‌های در‌به‌در که شهر و زادگاه‌شان در اثر انفجار بمب اتمی آمریکایی‌ها به یک‌باره یه جهنمی از آتش تبدیل شده است. جهنمی که در آن گروه زیادی از مردم بی دفاع به خاک و خون کشیده شده و یا درمیان شعله‌های آتش سوخته و خاکستر شده‌اند.

فضای داستان فضایی است تراژیک و غیرقابل تصور که نمونه‌ای است از جنایت‌های بی‌شمار آمریکایی‌ها که به جای مبارزه در میدان جنگ، با انداختن بمب اتمی در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی باعث از بین رفتن و زخمی شدن گروه  زیادی از مردم بی دفاع و بی گناه شدند.

مارتین بوت انگلیسی با نوشته این داستان، مثل یک فیلم مستند، اوج جنایت بشری را به نمایش گذاشته است.

گرچه نباید فراموش کرد دولت ژاپن در این رابطه خود به عنوان یکی از آغازگران جنگ جهانی دوم و تجاوز به خاک کشورهای آسیای شرقی گناهکار و مقصر است، اما با این همه نباید فراموش کرد که آنهایی که در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی زندگی می کردند، مردم عادی بودند که نه در جنگ دخالت مستقیم داشتند و نه در کشتن آمریکایی‌ها در طول جنگ!

جنایتی خیلی بزرگ‌تر و هولناک‌تر از حمله و هجوم آلمان نازی به کشورهای اروپایی.

نویسنده داستان که یک انگلیسی است، از دیدگاه طرفین جنگ، در جبهه مخالفین ژاپن قرار می‌گیرد؛ ژاپنی که در طول جنگ جهانی دوم عضو گروه متحدین بود و با آمریکا مستقیم درگیر جنگ شد. با این حال نویسنده با انگیزه عاطفه انسانی نمی‌تواند فاجعه هیروشیما را نادیده بگیرد و داستانی می‌نویسد با نام هیروشیما جو  که در نوع خود ضمن به تصویر کشیدن فجایع جنگ، به عنصر پایداری انسان و نوع‌دوستی جدا از جنگ و درگیری می پردازد. ( آشنایی با ادبیات مقاومت جهان، ضیاءالدین ترابی، صص 145-146)

درواقع ارزش این داستان این است که از نگاه یک انگلیسی که خود هم‌پیمان و همدست آمریکا در جنگ بوده نوشته شده و این جنایت آمریکا را به تصویر کشیده است.
یادمان نرود که آمریکا همواره یکی از جنایت‌کاران جنگی و انسانی بوده و هیچ‌گاه از به کاربردن خشونت در راستای تامین منافع خود ابایی نداشته و نخواهد داشت.
-------------------------------------------------------------------
* معرفی این کتاب را در کتاب آشنایی با ادبیات مقاومت جهان تالیف ضیاءالدین ترابی خواندم. فکر کنم هنوز در ایران ترجمه نشده یا حداقل جستجوی من نتیجه‌ای نداشت.

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۳ ، ۰۹:۴۱
احسان عابدی
يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

صادق چوبک؛ نویسنده‌ای که جز زشتی، ندید

ادبیات داستانی ایران از بعد از مشروطه دچار دگرگونی شد و نسل جدید نویسندگان متجدد، شتاب این دگرگونی را بیشتر ساختند. معمولاً «یکی بود یکی نبود» جمالزاده را نقطه مهم دگردیسی در نثر و داستان‌نویسی ایران می‌دانند و صادق هدایت را تکمیل کننده این تحول. اما در بین نسل آن دوره داستان‌نویسان فارسی، نام «صادق چوبک» هم نامی آشنا و پرآوازه است.
صادق چوبک متولد سال ۱۲۹۵ شمسی بوشهر است. تحصیلات خود را جدی گرفت و آن را ادامه داد. در ۱۵ سالگی‌اش اولین مقاله خود را در روزنامه‌ محلی «بیان حقیقت» منتشر کرد. زبان انگلیسی را هم به خوبی فراگرفت و به مطالعه داستان‌های خارجی‌ پرداخت. در سال ۱۳۲۴ نخستین کتاب او با نام «خیمه‌شب‌بازی» که شامل ۱۱ داستان کوتاه بود منتشر شد.
ترتیب انتشار داستان‌هایش‌ از این‌ قرار است‌: «خیمه‌ شب‌ بازی، ‌ ۱۳۲۴»، «انتری‌ که‌ لوطیش‌ مرده‌ بود، ۱۳۲۸»، «تنگسیر، ۱۳۴۲»، «روز اول‌ قبر، ۱۳۴۴»، «چراغ‌ آخر، ۱۳۴۴»، «سنگ‌صبور، ۱۳۴۵»، و ترجمه‌هایش «غراب‌ شعر» - ادگار آلن‌پو - «آدمک‌چوبی» کارلوکولودی‌.  این، شرح مختصری از کارنامه ادبی چوبک است. اما فضای فکری چوبک و سیر اندیشگی او چه بود؟ برای کدام آرمان قلم می‌زد؟ نگاهش به جامعه و مردم و کشورش چگونه بود؟

کودکی و نوجوانی چوبک در دوره استبداد رضاشاه سپری شد. سال‌هایی که دیکتاتوری رضاخان اختناق شدیدی در جامعه ایجاد کرده و با هر مخالفی برخورد سخت صورت می‌گرفت. اما آثار چوبک پس از سقوط رضاخان منتشر شد. دوره‌ای که از طرفی با رفتن رضاشاه، فعالیت‌های سیاسی بیشتر شده بود و از طرف دیگر، نویسندگانی چون صادق هدایت و بزرگ علوی و ساعدی و جمالزاده سعی در ایجاد تحول و پیش‌رفت در ادبیات ایران داشتند. در آن دوره‌ به دلیل اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران و حکومت غیرمردمی پهلوی‌ها، مخالفت یک نویسنده با حکومت و دولت، نوعی ارزش محسوب می‌شد. همین‌طور این احزاب سیاسی بودند که تقریباً بر فعالیت‌های ادبی ایران احاطه داشتند.

اما آنچه که در آن سال‌ها، ارزش‌های یک نویسنده تلقی می‌شد، کمتر در آثار صادق چوبک دیده می‌شد. وی اگرچه نویسنده‌ای درباری نبود، اما در نوشته‌هایش به سیاست کاری نداشت. درواقع هیچ‌گاه او را یک نویسنده‌ سیاسی و انقلابی ندانستند و شاید به همین دلیل آثار او از استقبال و مخاطب کمتری نسبت به سایر نویسندگان هم‌دوره‌اش برخوردار شد.

دکتر خانلری طی گفتگویی در سال ۴۶ می‌گوید: «در بحران‌های سیاسی بعد از شهریور، همۀ ما به نحوی با جریان آن‌روز همراه شدیم و بر اثر این همراهی آثاری به وجود آوردیم که امروز هم از نظر ادبی ضعیف است و هم از نظر ارزش سیاسی مرده و بی‌فایده به نظر می‌رسد. حتی هدایت هم از این تحول در امان نماند. اما چوبک تنها کسی بود که پا در این دایره نگذاشت. حالا هم اگر در مجلسی صحبت سیاست بشود، او فقط متلکی می‌گوید و رد می‌شود.» (گفتگو با صدرالدین الهی)

او مانند برخی نویسندگان دیگر، نه مبارزه‌ای علیه رژیم کرد و نه زندانی شد. همین امر سبب شد که رژیم هم با او هیچ برخورد مستقیمی نداشته باشد و شاید همین امر، محبوبیت او را کاهش می‌داد. درواقع چوبک با دو طیف بی‌تمایل نسبت به خود مواجه شد؛ یکی دربار و حکومت که او را همراه خود ندید و دیگر مردم که چون به طور علنی در داستان‌های خود، خدا و مذهب را زیر سؤال ‌برده و دین‌ستیزی می‌کرد، به سویش متمایل نمی‌شدند.

محتوای آثار
اما محتوای داستان‌های چوبک، عمدتاً یک‌نواخت و در یک خط سیر به سر می‌برد. چوبک ظاهراً پایبندی به دین و مذهب نداشته است. او نیز مانند هدایت، ورود مسلمانان به ایران را مایه عقب افتادگی ایران می‌داند. در سنگ صبور می‌نویسد: «بی‌شرفا! عرب برای ما هیچ چی نیاورد. هرچیم داشتیم نابود کرد. به درک!»

چوبک بیشتر به قشر ضعیف و بیچاره می‌پردازد و سعی می‌کند آن‌ها را زیر سؤال ببرد. از آن‌جا معمولاً که این قشر بیشتر پایبند دین و مذهب هستند، می‌توان گفت به نام مبارزه با خرافه‌گرایی و عادات غلط این قشر، به دین‌ستیزی می‌پردازد. مثلاً در داستان کوتاهی با عنوان «بعدازظهر آخر پاییز» کلاس درسی را توصیف می‌کند که معلم با عصبانیت در حال تعلیم نماز به دانش‌آموزان است و اصغر که یتیم و فلک‌زده است و مادرش رخت‌شورِ خانه همسایه‌ها، حواسش جای دیگر است و سجده، او را به یاد وقتی می‌اندازد که مش رسول به او تجاوز کرده است. 

از نظر چوبک زندگی پوچ و بیهوده است و انسان بیهوده آفریده شده و در این دنیا سرگردان و بی‌هدف می‌زید. توده مردم دچار بلا‌ی دائم هستند و اعیان و اشراف هم مبتلا به بیهودگی‌اند. شخصیت‌های داستان‌های چوبک عمدتاً اقشار ضعیف و فقیر و به اصطلاح توده مردم هستند که در سایه ظلم و خرافات و جهالت زندگی می‌کنند. آن‌ها که قشر پایین جامعه‌اند همگی بدبخت و بلازده‌اند و اگر مرفهی مانند «حاجی معتمد» در داستان روز اول قبر هم در داستان‌هایش هست، با مرور گذشته خود به پوچی زندگی و بیهودگی گذشته‌اش پی می‌برد.  انسان‌های چوبک همگی در جبر زندگی می‌کنند. جبری که سه پیامد اصلی برای انسان دارد: «تنهایی؛ بیهودگی و پوچی». چیزی که در داستان معروف «انتری که لوطیش مرده بود» کاملاً نمود دارد.

چوبک با ترسیم مساله جبر، حتی بر کار خدا هم می‌تازد. در سنگ صبور درباره گوهر، زنی که هرشب صیغه کسی‌ است می‌گوید: «کی تو این دنیا از خودش اختیار داشته که گوهر داشته باشه؟ به‌درک! این زن برای همین کاره. همش مجبور! از وقتی که دسّ چپ و راسّ خودش رو شناخته درون خودش دیوی دیده که چارچشمی می‌پائید‌تش و او مثل گدا‌ها چشمش بدسّ او بوده که برای گناهِ نبوده ببخشدش. دیوی که ظالمانه شکنجه می‌ده و گوشت تن آدم رو تو آتش چسبناک جهنم جزغاله می‌کنه. اگرم دلش خواس می‌بخشه و میامرزه..»

جبر چنان بر داستان‌های او حاکم است که پایان‌بندی بیشتر داستان‌هایش، تحمل وضع موجود و نبود هیچ راه چاره برای بهبود اوضاع است. در داستان‌های چوبک، انسان‌های جبرزده و محروم و بدبخت یا خواهند مُرد یا شکست خورده باقی خواهند ماند. قریب به اتفاق شخصیت‌های خلق شده در داستان‌های چوبک از یک محرومیت ذاتی و جبری رنج می‌برند. این محرومیت می‌تواند فقر و بی‌پولی باشد، ناتوانی و عقدهٔ جنسی باشد، یا تنهایی و بی‌کسی. محرومیت‌هایی که زندگی آدم‌ها را فلج و همه را عقده‌ای بار آورده است.

اما عمده شهرت داستان‌های چوبک به ترسیم فضایی سیاه، زشت، پلشت و فاسد است و همین ویژگی است که باعث شده برخی از منتقدین وی را یک ناتورالیست بدانند. ناتورالیسم به زشتی‌ها و فسادهای جامعه توجه می‌کند، اما کوشش خود را به بزرگ کردن زشتی‌ها و فساد‌ها منحصر می‌سازد. همین تمرکز بر زشتی‌ها و پلیدی‌هاست کـه در مکتب ناتورالیسم، رنگ تند و خیره‌کننده‌ای به خود گرفته و نویسنده واقعیت زندگی را فقط در تباهی و زشتی آن می‌بیند. چوبک دست توانایی در توصیف و فضاسازی دارد. اما توانایی‌اش را فقط در ایجاد فضایی چندش‌آور و سیاه و یاس‌آلود خرج کرده است. چوبک علاقه ویژه‌ای به ترسیم مکر‌ّر فضاهای تهوع‌آور و چندشناک دارد. پیرزنی که در طویله زندگی می‌کند و لگن زیرش را هم نمی‌تواند خالی کند، زنان فاحشه‎ای که هر شب مردی را روی خود می‌کشند، روسپی‌خانه‌ای که فاحشه‌ها روزهای تیره خود را در آن سپری می‌کنند، مرده‌شورهایی که دست از سر جنازه مرده هم برنمی‌دارند، زن آبله‌رویی که بعد از سال‌ها ازدواج هنوز باکره است و عقده چلانده شدن در بغل یک مرد را دارد، معتادهایی که روزگاری سیاه دارند و... نمونه‌هایی از فضاهای ترسیمی چوبک است.

مساله دیگر، گستردگی مسائل جنسی و توصیفات عریان از شهوت و تخیلات سکسی در عمده داستان‌های اوست. در آثار چوبک، شخصیت‌ها، بخصوص زنان، کشمکشی مداوم با ناکامی‌های جنسی خود دارند و می‌توان گفت درونمایه و مضمون تکراری و پررنگ سکس در اغلب داستان‌های وی دیده می‌شود.

حسن عابدینی معتقد است: «چوبک متأثر از فروید، علت‌العلل رفتار و اعمال آدم‌ها را انگیزە جنسی می‌داند، آدم‌هایی یک بعدی و کاریکاتور مانند می‌آفریند که شخصیت فردی ندارند بلکه تیپ‌هایی هستند که در وجود آنان انگیزه‌ها و خواست‌های گوناگون در ضدیت و هماهنگی با هم نیستند و تنها یک انگیزه تعیین کننده همه هستی آنهاست.»
شاید داستان بلند سنگ صبور بیشترین حجم تخیلات جنسی چوبک را در بر بگیرد. به خصوص تک‌گویی‌های جنسی بلقیس و احمدآقا یا تعریف‌های بچه‌گانه کاکل‌زری از فاحشه‌گری مادرش یا تجاوز پسرهمسایه به او که اوج زشتی و پلشتی است.

در چند داستان کوتاه مانند «نفتی» پیردخترهایی که شهوت آن‌ها را کور کرده است تصویر می‌شوند. حتی شهوانیات سگ‌ها هم موضوعی می‌شود برای داستانی چون «مردی در قفس». تصویر «زن» نیز در داستان‌های چوبک قابل تامل است. پرویز نقیبی در مقاله «زن در آثار چوبک» می‌نویسد: «نوزده زنی که در داستان‌های کوتاه و بلند چوبک پرسه می‌زنند، جز دوتایشان همه وقیح، سلیطه و لکاته هستند. دهن که باز می‌کنند... گویی جز فکر هم‌آغوشی فکر دیگری ندارند... به واقع زن‌های ساخت چوبک اسیر شهوتند... از عاطفه مادری، از عفت و پاکدامنی چیزی نمی‌دانند.»

شاید تنها زنی که به عنوان یک مادر واقعی در کل داستان‌های چوبک یافت شود، مادر در داستان «چشم شیشه‌ای» باشد. اما نکته جالب این است که در داستانی با عنوان «اسب چوبی» زنی فرانسوی هست که کاملاً متفاوت از زن‌های ایرانی است. این زن برخلاف دیگر زنان چوبک، می‌خواهد در مقابل سرنوشتی که قرار است در کشور همسرش، یعنی ایران برایش قم بخورد ایستادگی کند و به وطنش برگردد. از اینکه به ایران خراب شده (!) آمده متنفر است و می‌خواهد نوزادش را به فرانسه ببرد تا تصویری از ایران و خانواده ایرانی‌اش نداشته باشد.

این نگاه تحقیرآمیز وی به زن ایرانی و نگاه تفاخرگونه او به زن اروپایی دقیقاً مشابه نگاه صادق هدایت است که هرچه رنگ و بوی ایرانی و اسلامی داشته باشد تنفرآمیز و هرچه مربوط به اروپا باشد بر‌تر و باشکوه‌تر است!

به طور کلی باید چوبک را نویسنده‌ای زشت‌انگار و پوچ‌گرا دانست که موازی هم‌دوره‌اش، صادق هدایت داستان نوشته است. تصویر او از جامعه ایران، جامعه‌ای فلاکت زده، خرافاتی، سیاه و مملو از تباهی است. اگرچه بخشی از واقعیت جامعه ایران در دوران استبداد پهلوی همین بوده است، اما انتقاد وارده به چوبک این است که چرا به عوامل ظلم و ستمی که بر مردم می‌رود و علت تباهی و پلشتی آن روز جامعه ایران، یعنی حکومت استبدادی توجهی نمی‌کند؟ چرا در این همه داستان سیاه، رد پایی از نقش حکومت خودکامه پهلوی و نقشه راه منحرفی که منورالفکران غرب زده ترسیم کرده بودند، در جهالت و عقب‌ماندگی جامعه ایران به جا نمی‌گذارد؟

چوبک هرگز یک نویسنده درباری نبوده است، اما بهتر این بود که همانند برخی از دوستان هم‌دوره‌اش اثری از عدالت‌خواهی و اعتراض به وضع موجودی که پهلوی‌ها مسببش بودند، در آثارش دیده می‌شد.

شاید تنها اثر متفاوت در کارنامه چوبک، داستان بلند «تنگسیر» باشد که درونمایه‌ای تقریباً حماسی و ضد ظلم دارد و می‌توان آن را ملهم از اتفاقات تاریخی سال ۱۳۴۲ دانست و باید تنگسیر را یک استثنا در نوشته‌های چوبک محسوب کرد. با این وجود تلقی او از جامعه‌‌ همان است که ذکر شد و اگرچه منشاء نگرش چوبک، رئالیسم و ناتورالیسم ادبی است، اما سزاوار نیست که سرچشمه تمام مشکلات و گرفتاری‌های انسان را در جبر و سرنوشت و غریزه جنسی محدود کرد.

لذا باید اذعان کرد چوبک از درک عوامل و ریشه‌های این سیاهی، که‌‌ همان تلاش منورالفکران شبه مدرن برای تجدد یک‌باره و اجباری مردم ایران به کمک حکومت پهلوی است، عاجز است و زشتی‌ها و پلشتی‌ها را به جوهر و ذات زندگی و نظام هستی برمی‌گرداند و از آن به‌عنوان واقعیت جبری زندگی نام می‌برد.

۳ نظر ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۴
احسان عابدی
دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

رویای آمریکایی

رویای امریکاییکتاب «رویای آمریکایی» ترجمه کتاب «تاریخ مردم ایالات متحده» نوشته هاوارد زین، نویسنده آمریکایی است که توسط فاطمه شفیعی سروستانی ترجمه شده است. این کتاب در 435 صفحه در سال 89 از سوی انتشارات هلال روانه بازار شده است.

هاوارد زین نویسنده، مورخ، نمایشنامه نویس و استاد دانشگاه بوستون بوده است. او اگرچه خود در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان خدمه بمب افکن‌های هواپیماهای جنگی در ارتش آمریکا حضور داشته اما بعد از آن به دلیل تاثراتی که از جنایت‌های جنگی پذیرفته بود، در فعالیت‌های ضد جنگ و ضدنژادپرستی در آمریکا مشارکت داشته است. زین از مخالفین سرسخت اشغال عراق و همچنین مخالف جدیِ اشغال فلسطین توسط اسرائیل بود.
پرفروش‌ترین و معروف ترین اثر وی « تاریخ مردم ایالات متحده » است. این اثر که با عنوان «رویای آمریکایی» به فارسی ترجمه شده، درباره تاریخ سیاسی و اجتماعی ایالات متحده آمریکا از زمان کشف توسط کریستف کلمب است تا 3 سال و نیم بعد از حمله آمریکا به عراق.

این کتاب چند ویژگی برجسته دارد:

اول اینکه نگاهی انتقادی به تاریخ سیاسی اجتماعی آمریکا دارد. نگاه «زین» به گونه‌ای است که در پیشگفتار خود می‌گوید عده‌ای از آمریکایی‌ها از من پرسیده‌اند آیا این نوع تاریخ نگاری موجب سرخوردگی ما نسبت به کشورمان نمی‌شود؟ آیا صحیح است تا این حد نسبت به سیاست‌های دولت منتقد باشیم؟ آیا تاکید بر برده داری، نژادپرستی، قتل عام سرخ پوستان و مردم دیگر کشورها خلاف وطن پرستی نیست؟

هاوارد زین در این کتاب به ظلم و ستم‌هایی که دولت‌های آمریکایی علیه سرخپوستان و برده‌های آفریقایی روا داشته‌اند می‌تازد. او بهانه‌های واهی آمریکا برای حمله کشورها را هم مطرح می‌کند. نوشته‌ی هاوراد زین نشان می‌دهد که ادعای حقوق بشر خواهی و دموکراسی دوستی آمریکا طبل توخالی است و آنچه در پس آن است چیز دیگری است.هاوارد زین
ویژگی دیگر کتاب، موجز و خلاصه بودن کتاب است. نویسنده حوادث و وقایع را خلاصه‌وار و البته بدون کم و کاست بیان می‌کند. این ویژگی باعث می‌شود خواننده اطلاعات کلی و اصلی تاریخ آمریکا را دریابد اما از خواندن جزئیاتی که به دردش نمی‌خورد معاف شود.
نثر روان و قلم خواندنی و شبه داستانی از دیگر ویژگی‌های کتاب رویای آمریکایی است. شما این کتاب را فارغ از پیچیدگی‌ها و سختی‌های مرسوم کتب تاریخی می‌خوانید. شاید علت این امر، نوشتن برای مخاطب نوجوان و جوان باشد. اما به هرحال کتاب شما را جذب خود خواهد کرد.

فصل انتهایی کتاب با عنوان «همچون شیرها برخیزید» انگیزه و دلایل هاوارد زین برای تالیف این کتاب است و انتقادی به تاریخ نویسانی که حقایق را برای مردم نمی‌گویند. زین معتقد است تاریخ «مردم» را باید برای مردم گفت نه تاریخ دولت‌ها را.

مصور بودن و استناد به تصاویر تاریخی از برخی وقایع نیز ویژگی دیگری است که کتاب را از یکنواختی درمی‌آورد. مترجم در انتهای کتاب واژه‌نامه‌ای نیز اضافه نموده که برخی از اصطلاحات سیاسی را ترجمه کرده است.
طرح جلد کتاب نیز جالب است و توسط طراح برجسته کتاب، مجید زارع طراحی شده است.

این کتاب به قیمت 6000 تومان توسط انتشارات هلال منتشر شده است. اگر وقت کردید حتماً بخوانیدش!

پیــــــــــــــــ نوشــــــــــــــــــــــتـــــــــــــ

* سایت رسمی هاوارد زین : howardzinn.org

** اطلاعاتی درباره هاوارد زین

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۱
احسان عابدی
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ق.ظ

ریشه در اعماق

داستان بلند «ریشه در اعماق» کاری است از ابراهیم حسن بیگی که اوایل دهه هفتاد چاپ و منتشر شده است.

این داستان در زمره داستان‌های دفاع مقدس جای می‌گیرد.

خلاصه داستان: ریشه در اعماق حکایت جوان بلوچی است به نام شفی محمد یا شاپوک که در بمپور سیستان و بلوچستان زندگی می کند. پدرش فیض محمد، انسان زحمت کشی است که دو فرزند دارد. شفی و دختری به نام عایشه که افلیج است و پا ندارد. مادر خانواده نیز زنی فرتوت و نحیفی است که قسمت زندگی شان را سختی و بدبیاری می‌داند.

شفی محمد یا شاپوک که سنی مذهب است در کتابخانه مسجد آل محمد کتابداری می‌کند و از طریق آشنایی با شریق و نطقی علاقمند به حضور در جبهه می‌شود. خانواده شفی به دلیل موقعیت و فرهنگ و آداب خاص منطقه، مخالف حضور وی در جبهه و حتی رفت و آمد با انقلابی‌ها هستند. به خصوص عموی او خان محمد که قاچاقچی و جزو اشرار منطقه است.

به هر صورت شفی محمد،که گفته است یاسر صدایش بزنند، بدون اجازه پدر و مادرش به جبهه می‌رود. آنجا از طریق یکی از فرماندهان با دختری به نام "بماه" که پدرش شهید شده ازدواج می‌کند و پس از ۲ ماه با وجود مخالفت‌های جدی بماه، تکلیف خود را حضور در جبهه می‌بیند و راهی جنگ می‌شود. در یکی از عملیات‌ها موجی شده و در عملیات دیگری هنگام خنثی کردن مین گوجه‌ای، مین منفجر شده و دستانش قطع می‌شود.

قبل از این جانبازی، بماه که حامله شده است، به بیماری سرطان خون مبتلا شده و پس از به دنیا آوردن پسری که نامش را خیرمحمد یا خیروک می گذارند، از دنیا می‌رود.

حال شفی مانده و دستان قطع شده و موجی که هر چند وقت یک‌بار او را از پا می اندازد و خاندانی که مدام او را به خاطر جبهه رفتن سرزنش می‌کند.

نقد و نظر

داستان ریشه در اعماق یکی از معدود داستان‌هایی است که با نگاه مقدس و مثبت به دفاع مقدس و رزمندگان آن نگریسته است. در این داستان نه رزمنده سرزنش می‌شود و نه دفاع مقدس نشان خشونت و بی‌رحمی تلقی می‌گردد.

نویسنده با انتخاب اقلیم خاصی مانند یکی از شهرهای حاشیه ای سیستان و بلوچستان که آنچنان در جریان اتفاقات و اخبار کشور نبوده و حتی نگاه درست و مثبتی هم از انقلاب اسلامی و جنگ ندارند، توانسته میل به حضور یک جوان در جنگ را از سر تکلیف و وظیفه شناسی نشان دهد. در حالی که در آن منطقه و در بین طایفه شفی محمد، حضور در جنگ یک عمل خلاف عرف و کمک به "گجرها" یا همان فارس ها است. این طایفه حتی پس از رفتن شفی محمد به جبهه او را از خون خود نمی دانند و به نوعی طردش می کنند.

اما شفی محمد به این مسائل توجهی نکرده و وظیفه اش را بر خاندان و قوم خویش ترجیح می دهد. او حتی پس از ازدواج با بماه، با وجود اینکه وابستگی شدید عاطفی بین شان ایجاد شده و بماه از او خواهش می کند از رفتن به جبهه صرف نظر کند، بر عاطفه اش فائق آمده و به جبهه می رود.

شفی محمد با قطع کامل دو دستش و موجی شدن، وضعیت بسیار بدی دارد اما معضل اصلی او مشکلات جسمانی نیست. معضل او حضور در بین خانواده و خاندانی است که این وضعیت، یعنی جانبازی را درک نکرده و نه تنها به سرزنش او مشغول اند، بلکه معلولیت و موجی بودن او را ناشی از یک پدیده خرافه محلی به نام "زار و باد" می دانند نه جانبازی در جنگ. حتی پدر شفی علی رغم فقر و تنگدستی با قرض و ربا خرج هنگفتی کرده تا شیخ جرگال، زار را از تن پسرش خارج کند که البته کاری از دست شیخ جرگال هم بر نمی آید!

حضور عایشه، خواهر معلول شفی نیز در داستان قابل تامل است. عایشه دو پا ندارد و شفی دو دست. عایشه می خواهد پایی داشته باشد تا به برادرش کمک کند و شفی دوست دارد دستی داشت تا موهای خواهرش را شانه کند و او را کمک کند. اما افسوس که پاهای خواهر را طبیعت گرفته و دست های برادر را تحمیل یک جنگ!

شخصیتی که در داستان وجود دارد و بخش زیادی از داستان از زبان شفی برایش روایت می شود، خیروک، پسر شفی و بماه است. او که وجود دارد اما حضوری در داستان ندارد، پس از تولد به عمو و زن عموی بماه که ساکن مشهد هستند، سپرده شده تا بزرگش کنند. گویی خیروک تنها امید شفی برای زنده ماندن است. او مشتاقانه در انتظار دیدن تنها پسرش است تا برایش تعریف کند آنچه که بر او گذشته است، اما این دیدار تا پایان داستان اتفاق نمی افتد و وقتی شفی به مشهد و درب خانه خیروک می رسد، پیرزن خانه می گوید که برای تشییع ۱۴ شهید به حرم رفته است و داستان تمام می شود.

روایت داستان غیرخطی است و فلش بک های زیادی دارد که از زبان شفی بازگویی می شود. این فلش بک ها در برخی جاها عالی است. اما در برخی جاها یکباره و آنی اتفاق می افتد که خواننده را گیج می کند.

ویژگی دیگر داستان حسن بیگی، نثر احساسی است که مخاطب را همراه با شفی می کند. همچنین استفاده از زمنیه عشقی شفی و بماه توانسته داستان را از یکنواختی درآورده و بر احساسی تر شدن متن بیفزاید.

گفتنی است داستان ریشه در اعماق که تاکنون بارها توسط ناشران مختلف چاپ شده است، برنده جوایز مختلفی از جمله جایزه کتاب برتر ۲۰ سال داستان نویسی در دفاع مقدس شده است.

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۰:۴۱
احسان عابدی
دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۲۸ ق.ظ

آموزش یوگا برای بچه ها با معرفی وزارت آموزش و پرورش!!

آموزش یوگا برای بچه ها با معرفی وزارت آموزش و پرورش!!در یکی از غرفه های بخش کودک و نوجوان نمایشگاه بین المللی کتاب تهران٬ کتابی با ابعاد بزرگ (!) توجهم را جلب کرد.

واقعا تاسف آور است. با وجود ابعاد بزرگ کتاب عکس ناقصی ازش گرفتم البته در اینترنت پیداش نکردم.

واب بر حال کسانی که در وزارتخانه جمهوری اسلامی با چنین طرز فکری مشغول به کارند!

۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۶:۲۸
احسان عابدی
دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۴۶ ق.ظ

تالار پذیرایی پایتخت

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - تالار پذیرایی پایتخت

تالار پذیرایی پایتخت
تالار پذیرایی پایتخت رمانی است اجتماعی از محمدعلی گودینی که قطع جیبی آن به تازگی توسط انتشارات سوره مهر در 445 صفحه منتشر شده است.


رمان گودینی در جشنواره داستان انقلاب به عنوان رمانی با موضوع انقلاب قابل تقدیر شناخته شد. گرچه موضوع اصلی آن انقلاب اسلامی نیست. همچنین در جایزه جلال آل احمد از آن تقدیر شده است.
داستان مربوط به اصلاحات ارضی شاه و درآوردن زمین های کشاورزی از دست مالکان و تقسیم آن بین رعیت هاست. رعیت های بیچاره که شیرینی طرح در ابتدای مالک شدن زیر زبانشان رفته، پس از مدتی با همدیگر کنار نیامده و کار به درگیری می کشد. بعد از مدتی هم یکی یکی به فکر فروش زمین ها افتاده و به قول گودینی، بن کن کرده و به پایتخت مملکت کوچ می کنند تا بلکه مثل ناصرخان سرنجله، برای خودشان کسی شده و همسایه دولت و نخست وزیر شوند!
پس از مهاجرت رعیت های روستا به پایتخت مملکت و زندگی فلاکت بار و گاه همراه با خفت و خواری، خودشان متوجه اشتباه شده اما راه برگشتی هم ندارند.
در گوشه گوشه رمان، هرجا لازم بوده، نویسنده نقبی هم به اوضاع انقلاب و تحرکات امام خمینی (ره) و مواضعش زده است.
هدف نویسنده شرحی بر مصایب اصلاحات ارضی در دوره محمدرضاشاه پهلوی و پیامدهای آن است که به ویژه روی کوچ روستاییان کشاورز به پایتخت و سایر شهرها می پردازد.
اصلاحات یا همان تقسیم اراضی که به توصیه مستقیم آمریکا در اوایل دهه 1340 در ایران تصویب شده و شاه مصرانه پیگیر اجرایی شدن آن بود، به دلیل ابعاد غیر شرعی مورد مخالفت شدید علما از جمله حضرت آیت الله بروجردی، مرجع تقلید شیعیان، واقع شد. این طرح در کنار برخی ویژگی های مثبت، پیامد های اجتماعی و اقتصادی ناخوشایندی برای کشور داشت. در واقع نیت اصلی امریکا از اجرای این طرح، جلوگیری از رشد نظام کمونیستی – سوسیالیستی بود که موجب از هم پاشیدگی نظام یکپارچه کشت و ظهور طبقه کشاورزان خرده پا - و غالباًَ بدون امکانات- گردید.
محمدعلی گودینی متولد 1335 و روستازاده است و طبیعتاً خود شاهد رویدادها و حواشی اجرای این طرح بوده است. شاید به نوعی می توان رمان او را توصیف آنچه در دوران نوجوانی و جوانی دیده است، نامید. بخصوص اینکه رمان به روایت اول شخص می باشد.
دقت نویسنده در انتخاب نام رمان قابل تحسین است. از این رو که خواننده هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را می فهمد، اما به آخر رمان (صفحه 400 قطع جیبی) که می رسد منظور حقیقی نویسنده فاش می شود که تالار پذیرایی عروسی است به نام « پایتخت » که قرار  است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود!!
درواقع اتفاقاتی که در شب عروسی برات علی در تالار پذیرایی پایتخت رخ می دهد و نقل قول پایانی غلام علی در صفحه آخر که می گوید: « عجب پایتختی! عجب تالار پذیرایی پایتختی! ... کاش هرگز به پایتخت مملکت نیامده بودیم. » لب لباب نویسنده از شرح آن همه مصایب کوچ روستاییان به پایتخت مملکت است.
سبکی گودینی برای نگارش رمان، رئالیسم است و این برای رمانی که قصد دارد فضا و سبک زندگی در یک «دهات» را به وضوح برای مخاطبش جا بیندازد، بهترین سبک است. توصیفات دقیق نویسنده از صحنه ها و جزئیات اتفاقات، بیانگر تسلط گودینی بر سبک رئالیسم است. گرچه در بسیاری از موارد توصیفات بی جا و بی موردی هم هست که فقط رمان را طولانی تر می کند. مثلاً چندین و چند مورد فقط باد یا نسیمی توصیف می شود که نرمه خاکی را به همراه دارد! یا در اوایل رمان، توصیف طویله مرغ ها و حرکات مرغ و خروس ها که جز زیاده روی چیزی نیست!
البته گودینی در توصیفاتش هنری قابل تحسین به خرج داده و آن، وصف صحنه ها و تغییر آنها در میان نقل قول هاست. این ویژگی را در این نقل قول از «آقامشی» می بینید: « شاه مراد، خیال نکن من دائی زاده عشقل هستم – کدخدا نگاه بقیه کرد و زل زدبه دهان آقامشی- کاری نکن عشقل را با همین حال و روزش بندازم پشت خر بور و ... »
از دیگر ویژگی های سبک رئالیسم که نسبتاً مشکل هم هست، عدم ورود به حوزه تخیلات و افکار شخصیت هاست که گودینی انصافاً به خوبی از عهده اش برآمده است. بجز چندمورد که درباره خودش است، هیچ کجا از افکار و تخیلات سایر شخصیت ها کلمه ای ننوشته است.
از پی نویس صفحه اول پیداست که نویسنده بنا دارد واژه های دشوار و ناآشنای متن را برای خواننده معنا کند. اما نتوانسته از عهده این کار به خوبی برآید. مثلاً واژه هایی همه فهم مانند «بی بی» یا «تاوان» معنی شده اما واژه هایی چون «غیه»، «فوطه» و چند کلمه ناآشنای دیگر را بدون معنا گذاشته است.
گودینی اشتباه فاحشی هم در نقل قول هایش دارد که به سختی قابل گذشت است! به این نقل قول دقت کنید: « آدم تا خودش توی پایتخت مملکت نباشد از ئی چیا سردرنمی آورد. » ترکیب نازیبایی از زبان رسمی و محاوره! یا باید بگوید « از این چیزها... » یا بگوید « تا آدم ... نباشه از ئی چیا سردر نمیاره ». تمام نقل قول های روستاییان به همین شکل آورده شده است.
تعدد اسامی و شخصیت ها هم از ویژگی های تالار پذیرایی پایتخت است که البته چون خواننده را خیلی سردرگم نمی کند، از ارزش زبانی و ادبی رمان نکاسته است. البته در انتخاب اسامی کمی افراط در دهاتی نشان دادن شخصیت ها به چشم می آید. نام هایی مانند تاج ماه، نیم تاج، تاج دولت، اروج، شیرکوه قوزو، شیرولی، شوق علی و ... کمی تو ذوق می زند!
« تالارپذیرایی پایتخت » رمانی است خواندنی که به جرات می توان گفت در مواردی وضعیت فرهنگ در دوره پهلوی دوم را به تصویر کشیده است. وضعیت سینما ها، کافه ها، جشن 2500 ساله، مدل زندگی و ...
خواندنش را توصیه می کنم.

۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۰ ، ۰۳:۴۶
احسان عابدی
دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۵، ۰۵:۳۳ ق.ظ

دفاع دیروز، دفاع امروز

خـاکـریـزهـای کـاغـذی - دفاع دیروز، دفاع امروز

ما مرد جنگیم.

ما نسل دفاعیم...

از روزی که انقلاب خمینی و سربازانش جبهه ای برای نابودی کفر و استکبار ساخت، حمله به ما شروع شد.

اما نه! ما این ما بودیم که حمله کرده بودیم. حمله کرده بودیم به ریشه ها و پایه های نظام طاغوت. حمله ای سخت که آنها را بر آن داشت تا از خود دفاع کنند.

بیچاره ها! فکر کردند الکی است. می خواستند با دلقک هایی مثل صدام و بنی صدر و ... از خود دفاع کنند. در خیال خود هم نمی آوردند که  این جبهه نابود نشدنی است. تقصیری نداشتند، نمی دانستند عقبه اش 1400 سال تاریخ است. نمی دانستند این حمله از قرن ها پیش شروع شده و تا برپایی کامل نظام حق و عدالت ادامه خواهد داشت...

دیروز جنگی را علیه ما راه انداختند. دودش حوب توی چشمانشان فرو رفت. حق شان بود!

هنوز که هنوزه تو شوک اون شکست مانده اند...

اما امروز هم جنگی بزرگ تر راه انداخته اند. هرچه دارند و ندارند را آورده اند توی میدان!

خیالی نیست. ما که مرد جنگیم. ما که دفاع مان خوب است. مثل حمله مان!

امروز نسل ما نسل دفاع استو مثل دیروز. فقط جنس دفاع عوض شده.

دیروز توپ بود و تانک و سنگرو و خاکریزهای خاکی و ...

امروز قلم است و کتاب و نشریه و سایت و خاکریزهای کاغذی و ...

ما مرد جنگیم

بجنگ تا بجنگیم...

۰ نظر ۱۷ مهر ۸۵ ، ۰۵:۳۳
احسان عابدی